گرامیداشت روز «مقاومت اسلامی» و تحلیل تحولات اخیر لبنان
«مقاومت اسلامی» به مرور به یک مدل در ادبیات سیاسی ـ فرهنگی و به یک جبهه در عرصه «تحولات کلان» سیاسی تبدیل شده است. براین اساس در حوزه ادبیات دهها جلد کتاب و هزاران مقاله پژوهشی برای تبیین مفهوم مقاومت و سرگذشت افق آن نوشته شده است. مقاومت در سپهر منطقه با خاطراتی پیوند عمیق دارد. یکی از اینها پیروزی شگفتانگیز حزبالله در جنگ ۳۳ روزه در مصاف با ارتش صاحب نام رژیم صهیونیستی است. جنگی که یک طرف آن یک «بخش از لبنان» و طرف دیگر آن هم رژیم صهیونیستی به همراه دولتهای آمریکا، اروپا و رژیمهای مصر، عربستان و… بود. از اینرو در سال ۱۳۸۵ هیچ گمانی مبنی بر پیروزی حزبالله بر جبهه مقابل وجود نداشت اما با کمال شگفتی این پیروزی حاصل شد و به عنوان «روز مقاومت اسلامی» به ثبت رسید.
مؤسسه مطالعات راهبردی اندیشهسازان نور بنا به رسالت ذاتی و تعلق خاطر خود به جبهه مقاومت، میزگرد کارشناسی را برای بزرگداشت این روز و با تاباندن مفاهیم و مقاصد مقاومت در روز سهشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ برگزار کرد. در این میزگرد علاوه بر مسئول مؤسسه، آقایان حسن کاظمی قمی سفیر اسبق جمهوری اسلامی ایران در عراق و دکتر حسین اکبری سفیر اسبق ایران در لیبی شرکت داشتند و مباحث کارشناسی ارائه گردید و مورد استقبال رسانهها قرار گرفت. در این میان خبرگزاری صدا و سیما، خبرگزاری جمهوری اسلامی، خبرگزاری تسنیم، خبرگزاری فارس و پایگاه تحلیلی ـ خبری الوقت در تنظیم اخبار این میزگرد سعی بلیغی داشتند و بسیاری دیگر از خبرگزاریها و سایتها نیز به انعکاس خبر آن پرداختند که گزارشی از آن در این مجموعه تنظیم شده است.
در ایران نیاز است تحولات و مسائل لبنان فراتر از مسائل روز شناخته شود.
تحلیل و بررسی تحولات اخیر لبنان
ما در نقطهای بسیار اساسی از تحولات لبنان هستیم. جریان مدعی ملیت در لبنان، جریان مدعی ارتباطهای خارجی، جریان مدعی توانمندیهای رسانهای و جنگ نرم امروز متهم حادثه بیروت است. جریان وابسته به الحریری، قبل از دولت الحریری، از زمان دولت تمام سلام و از ۲۰۱۳ که این ماجرا شروع شده تا به امروز مسئولیت دولت را به عهده داشتند. بیروت غربی هم در طول این مدت و قبل از آن و در طول ۴۰ سال گذشته در سلطه آنها بوده است. جریان الحریری باید پاسخ دهد که چگونه با جان مردم بازی کردهاند و این انفجار چرا رخ داده است. در این صحنه چند صد هزار نفر آسیب دیدهاند. لبنان هیچگاه دچار چنین سطحی از آسیب نشده است. حتی در جنگ ۳۳ روزه آسیبها تا این اندازه نبوده است. حال این جریان باید پاسخگو باشد، اما برای اینکه پاسخ ندهند سروصدا میکنند تا کسی متوجه ماجرا نشود. با این حال برای همیشه نمیتوانند بر موج رسانهای سوار باشند. امروز یا فردا کمیته تحقیق که زیر نظر ارتش کار میکند نتایج اولیه تحقیق و بررسی خود را اعلام میکند.
به نظر بنده موج اول رسانهای که بر اساس یک دروغ استوار است، چندان نمیتواند طاقت بیاورد و طی روزهای آینده شاهد روشن شدن بسیاری از قضایا در لبنان خواهیم بود. البته باید به این نکته توجه داشت که رسانهها جمعیتهای در خیابان را که زیاد نیستند، بسیار منعکس میکنند؛ اما باید به این سؤال هم پاسخ دهند که اگر همین الان حزبالله فراخوانی بدهد و بگوید یک ساعت بعد به خیابان بیایید، چه جمعیتی از مسیحی، شیعه، سنی و دروز در لبیک به سید حسن نصرالله به خیابانها خواهند آمد؟ قطعاً جمعیتی میلیونی و هزاران برابر جمعیتی خواهد بود که این روزها در ساحه الشهدا یا در ساحه الصلح، جلوی پارلمان یا ساختمان دولت دست به اقدامات خرابکارانه میزنند. نکته اینجاست که جریان فتنه بیخبر از ظرفیت اجتماعی حزبالله و جریانهای صالح شیعی، مسیحی، سنی و دروز نیست. این یک نسخه خارجی است؛ چنان که مکرون بعد از یک حادثه غمگین، مانند کسی که دعوت به عروسی شده است وارد لبنان شد. بسیار خندان صحبت میکرد که اگر این ماجرا در لبنان به درستی پیگیری نشود، خودشان پیگیری میکنند؛ یعنی ما این مسئله را ادامه میدهیم. میشل عون نیز در پاسخ گفت که ما به هیچ وجه نمیخواهیم پرونده لبنان بینالمللی شود. علت این است که هر زمان پرونده لبنان بینالمللی شده، سالها به طول انجامیده و نتیجه نیز مشخص نشده است. برای مثال از ترور رفیق الحریری بیش از ۱۵ سال میگذرد، اما نتیجه هنوز مشخص نیست. البته هر روز کسی را متهم میکنند تا فضای داخلی لبنان را به هم بریزند. پرونده همچنان مفتوح است. لذا این نوع برخوردها بیانکننده یک طراحی پشت صحنه است که کاری به حقیقت ندارد، بلکه میخواهد بر اساس دروغپردازی، حقیقتی را که روی زمین با مقاومت حزبالله نشسته و تثبیت شده و جزئی از حیات سیاسی، قدرت و تاریخ لبنان شده است، تحت تأثیر قرار دهد. اما این کار شدنی نیست، زیرا آنها با جمعیتهای کوچک و روشهای غیرقانونی نمیتوانند حقیقت قوی مقاومت را در لبنان تغییر دهند.
در ایران نیاز است تحولات و مسائل لبنان فراتر از مسائل روز شناخته شود. برای مثال حسان دیاب استعفا کرده و این اتفاق تیتر یک رسانهها شده است؛ اما باید بررسی شود که تحلیل دقیق این صحنه چیست؟ چه تأثیر واقعی بر فضای سیاسی لبنان میگذارد؟ چه میزان بر اساس ابتکار عمل اتفاق افتاده است؟ چه میزان منفعلانه است؟ فردا چه اتفاقی قرار است رخ دهد؟ این سؤالها مهم است. اطلاعات بنیانی در ایران نسبت به تحولات بسیار کم است. در حال حاضر دیاب استعفا کرده است، اما همچنان مسئولیت ادامه کار برعهده اوست. تا امروز در خیابانها شعارها این بوده است که دیاب باید استعفا دهد. حال دیگر این شعار خریدار ندارد زیرا او استعفا کرده است، اما او ادامهدهنده کار است. بنابراین هم سلاح گرفته شده و هم دیاب به کار خود ادامه میدهد. این مسئله نوعی ابتکار عمل در فضای سیاسی لبنان است؛ زمان میخرند و مدیریت میکنند. لبنانیها این کار را بسیار خوب بلد هستند. اما ما در فضای داخلی ایران با یک اتفاقْ ملتهب میشویم و خیال میکنیم قضیه خیلی سخت است؛ در حالی که باید بنیانهای سیاسی لبنان و روشهای اداره آن را بیش از این بدانیم.
حزبالله به تدریج توسعه و رشد پیدا کرده است و میتواند به دولتی مستقل در لبنان تبدیل شود.
پیرو تحولات اخیر لبنان، خبرنگارهای برخی رسانههای ضد مقاومت اسلامی، با حضور در میدانها و خیابانهایی که شورشها در آنها جریان دارد، با پوشیدن جلیقه و کلاهخود و بیان عباراتی، القا میکنند که مشکلات پدیدآمده در لبنان ناشی از ساختار فاسد دولتی است که وابسته به حزبالله است. همه مشکلات را منتسب به حزبالله میکنند. آیا این ترفند و فریب رسانهای موفق خواهد شد؟
به اعتقاد بنده این فضاسازی قبل از این حادثه یعنی از زمانی که برای اولین بار در تاریخ لبنان یک دولت مستقل، مردمی، برخاسته از پارلمان، آرای مردم و خارج از فشارهای سیاسی طرفداران آمریکا و عربستان سعودی تشکیل شد، شروع شده است. تنها ۸ ماه از عمر این دولت میگذرد. همه مشکلات دولتهای قبل جمع و به مشکلات حاضر تبدیل شده است. این مسئله بسیار روشن است که آمریکاییها در طول این ۸ ماه کارهایی انجام دادهاند از جمله تحریم اقتصادی، فشارهای سیاسی و هدایت اغتشاشگران در خیابانها علیه این دولت. آمریکاییها همچنین سعی کردهاند به مشکلات مالی و مسائل اجتماعی دامن بزنند تا مشکلات متوجه مردم شود و مردم حزبالله را مقصر این مشکلات بدانند. این خطمشی با سیاست ترامپ آغاز شده است. دولتهای پیش از ترامپ از ابزارهای نظامی، امنیتی و سیاسی استفاده میکردند، اما ترامپ بیشتر از ابزار اقتصادی استفاده میکند. آمریکا این استراتژی را در عراق و سوریه نیز پیاده کرده است. در ایران نیز فشار اقتصادی و تحریمها را دنبال میکنند.
حزبالله به رغم حضور در پارلمان، هیچگاه نقشی در بدنه دولت نداشته بلکه دولت همواره در اختیار جریانهای طرفدار آمریکا بوده است. یک مثال نشان میدهد که آمریکا و غرب چقدر در تحولات لبنان دخالت میکنند. اخیراً قرار بود معاون بانک مرکزی لبنان انتخاب شود؛ سفیر آمریکا بسیار علنی و جدی ایستاد و اجازه نداد معاون بانک مرکزی لبنان انتخاب شود. بانک مرکزی نهادی حساس در اقتصاد یک کشور است. دخالت در انتخاب معاون بانک مرکزی به این معناست که دخالت و نفوذ جدی در بدنه دولت دارند؛ به همین دلیل سعی میکنند دولت را ناکارآمد جلوه دهند و فشار بیاورند تا نخستوزیر استعفا کند. البته استعفای نخستوزیر به این معنا نیست که به زودی اقتصاد لبنان بهتر میشود. مشکل آمریکا، حزبالله است، زیرا آمریکاییها در تمام صحنهها در مقابل حزبالله کم آوردهاند و به شدت از حزبالله عصبانی هستند.
مقاومت؛ جبههای مشخص در منطقه
سعدالله زارعی
۲۳ مرداد، روز پایان جنگ ۳۳ روزه، به عنوان «روز مقاومت» در جمهوری اسلامی ثبت شده است. این جنگ با شکست کامل رژیم صهیونیستی و پیروزی کامل حزبالله لبنان به پایان رسید. از آنجا که ۲۳ مرداد پنجشنبه است، بزرگداشت روز مقاومت را دو روز جلو انداختیم تا فرصت کافی برای انعکاس رسانهای آن داشته باشیم.
مفهوم «مقاومت» در واقع به معنای روشی مبتنی بر یک مدنیت، تفکر و ایدئولوژی خاص است که جنبههای معنوی دارد، به ارزش انسانی توجه میکند و انسانمحور است. هدایت انسان و رساندن انسان به کمالات معنوی، به حقوق مادی انسان و به تعبیری اداره بهینه انسان معنای کلی ایدهای به نام مقاومت است. البته چنین ایدهای در مقابل خود دشمنانی دارد و باید فکری برای مقابله با آن کرد.
مقاومت، روشی انفعالی، دفاعی و اقتضایی نیست، بلکه خود فینفسه یک روش، مدل و نمونه است. یک راه است برای نوع خاصی از زندگی انسانها که در یک جمله بر اساس معنویت و انسان و آنچه انسان باید به آن برسد، در نظر گرفته شده است. مبتنی بر فطرت انسان و مبتنی بر هدفی است که خدای متعال از خلقت انسان در نظر گرفته است. بنابراین مقاومت معنایی وسیع و بزرگ را دربرگرفته است.
مقاومت در معنای امروزی آن جبههای است که شناسنامه، آدرس، سرگذشت، اصول و آینده مشخص در منطقه دارد. امروز میتوان از مقاومت به عنوان یک جبهه، محور، روش و حتی به عنوان مدنیت خاص اساسی در جهان یاد کرد که مبتنی بر احقاق حق و رشد انسان، دفاع از حریم انسان و… است. مقاومت امروز دیگر جبههای قابل معرفی در دنیاست که به تدریج در عرصههای آینده نقشهای برجستهتری را در سطحی فراتر از منطقه ایفا خواهد کرد. جمهوری اسلامی ایران عضوی از جبهه مقاومت است. اساساً این جبهه با این معنای امروزی، نشئتگرفته از انقلاب اسلامی است و رهبری جبهه مقاومت تا حد زیادی بر عهده جمهوری اسلامی است؛ بنابراین بیش از هر جایی موضوعیت دارد که در جمهوری اسلامی به مسئله مقاومت پرداخته شود.
جلوههایی از مقاومت امروزه در دنیا و منطقه مشاهده میشود. مقاومت حتی در نزدیکترین کشورها به آمریکا که بزرگترین دشمن مقاومت است، رسوخ کرده و جبههای فراگیر، بزرگ و بینالمللی در این راستاست.
جبهه ی با محوریت آمریکا در حال نزول و فروپاشی است.در مقابل، جبهه مقاومت با اتکا و اعتماد به خدا و ایمان در راه مقاومت پیروز شده است.
بالندگی جبهه مقاومت و افول جبهه استکبار
امروز منطقه غرب آسیا کانون تحولات سیاسی و ژئوپلیتیکی است که بر محیط امنیتی کشورها، بر امنیت منطقه، بر اقتصاد بینالملل و بر شکلگیری نظام آینده بینالملل و جهانی تأثیر میگذارد. امروز نظام بینالملل دچار تغییری اساسی شده و فروپاشیده است بدون اینکه نظام جدید حاکم شود. بدون شک با توجه به جایگاه و اهمیتی که غرب آسیا دارد، این تحولات میتواند در شکلدهی به نظام جدید بینالملل تأثیری عمیق و همهجانبه داشته باشد.
تحولات سیاسی و ژئوپلیتیک برآیند تقابل دو جبهه است: جبهه استکبار، صهیونیسم و ارتجاع با محوریت آمریکا در مقابل جبهه مقاومت. جبهه مقاومت از پیروزی انقلاب اسلامی و شکلگیری نظام جمهوری اسلامی ایران آغاز شد، اما امروز دامنه جغرافیایی و اطلس جبهه مقاومت محدود به جمهوری اسلامی نیست بلکه در منطقه از حوزه شرق آسیا تا کشورهای واقع در شمال آفریقا و نیز حوزه خلیج فارس، یمن، عراق، سوریه، افغانستان، لبنان و فلسطین را دربرمیگیرد. این تحولات و برآیند تقابل این دو جبهه در کارنامه عملکرد ۴۰ ساله نشان میدهد که جبهۀ با محوریت آمریکا در حال نزول و فروپاشی است با اینکه همه قدرتهای نظامی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را داشته و همه ابزارها را به کار گرفته است. در مقابل، جبهه مقاومت با اتکا و اعتماد به خدا و ایمان در راه مقاومت قدم برداشت و از مسیر انبیا و اولیای الهی الگوگیری کرد.
در یک بررسی همهجانبه در سطح منطقه، ناکامیهای جبهه استکبار و صهیونسیتی و توفیقات محور مقاومت به خوبی خود را نشان میدهد. حوادث چهار دهه گذشته جمهوری اسلامی و ملت ایران گواه این مدعاست. با وجود بهکارگیری همه نوع عملیاتهای تهدید از ترور و تحمیل جنگ نظامی گرفته تا حرکتهای تجزیهطلبانه، تجاوز فرهنگی، فشارهای سیاسی و اقتصادی، نه تنها جمهوری اسلامی ایران متوقف نشد، بلکه مسیر پیشرفت را در همه عرصهها طی کرد. امروز مقام معظم رهبری مکرر در فرمایشات خود تأکید دارند که باید اقتدار ملی را برای پشتیبانی از اهداف جمهوری اسلامی قوی کنیم. پایههای اقتدار ملی همان تقویت بنیانهای علمی و فناوری، قدرت دفاعی کشور، مقاومسازی اقتصاد و تقویت روحیه حماسی و انقلابی در کشور است. به رغم همه فشارهایی که جبهه استکبار به مردم مؤمن ایران و نظام جمهوری اسلامی وارد کرد، هیچ کجا درجا نزدیم. مشکلات زیادی که امروز در کشور وجود دارد ناشی از اشکالات درونی ماست نه اینکه قدرت فشار دشمن زیاد باشد.
براساس برآوردهای واقعی کارشناسهای اقتصادی کشور، تحریمهای دشمن بین ۱۰ تا ۱۲ درصد بر مشکلات اقتصادی کشور میافزاید؛ بنابراین مشکلات ما به مسائل داخلی و مدیریت کشور برمیگردد.
برآیند ۴۲ سال مقاومت ملت ایران در برابر طرح دشمن این است که امروز مسیر جمهوری اسلامی هر روز بالندهتر و قویتر میشود. این قدرت در بنیه علمی، دفاعی و اقتدار منطقهای است. اینکه امروز قدرتهای بزرگ دنیا و کشورهایی مانند روسیه و چین و کشورهای بزرگ اقتصادی دنیا آمادگی دارند برخلاف تحریمهای آمریکا، با جمهوری اسلامی وارد همکاریهای راهبردی شوند، بدان علت است که جمهوری اسلامی ایران نه در حوزه داخلی، بلکه در حوزه منطقه و بینالمللی به عنوان یک مؤلفه اثرگذار است، در صحنه مقابله با تروریسم حضور دارد، در صحنه کمک به برقراری صلح و امنیت بینالمللی حضور دارد، در مسئله اقتصاد بینالملل حضور دارد. همه این امتیازات و برتری حاصل مقاومت ملت ایران و تأکیداتی است که مقام معظم رهبری داشتند که راه بالندگی و رشد کشور در گرو مقاومت است. به عبارت دیگر، راهبرد مقاومت الگو شد و ملت ایران در همه ادوار این الگو را نشان داده است. به همین علت راه مقاومت جواب داده است.
همین مسیر را بعد از ایران، امروز عراق، افغانستان، یمن، فلسطین، لبنان و سوریه طی میکنند. از زمانی که مقاومت، مقاومت اسلامی شد، پیروزیهای ملت فلسطین خود را نشان داد. انقلاب سنگ انقلابی ایدئولوژیک و اسلامی بود. چنان که میدانید، نزدیک به ۵۰ سال مقاومتهای سیاسی چپگرایانه و ملیگرایانه بود و در هر مقطعی فلسطینیها سرزمینهای خود را از دست دادند تا اینکه به مرحله سازش رسیدند و در توافقنامههای اسلو و مادرید همه چیز را از دست دادند. امروز هم میبینند رژیم اشغالگر قدس به توافقات و تعهدات خود عمل نکرده است. در مقابل آنجا که جریان مقاومت اسلامی آمد، توانست برتری یابد و امروز تهدیدی برای رژیم اشغالگر قدس شده است. در عراق نیز مقاومتی در برابر اشغالگر صورت گرفت. اشغالگر زمانی ۱۶۰ هزار نیروی نظامی داشت و حرکتهای تروریستی را به جان ملت عراق انداخته بود؛ اما مقاومت توانست از این تنگناها عبور کند. در سوریه از ۲۰۱۱ تا امروز، همه جبهه استکبار و ارتجاع به حمایت گروه تروریستی و تکفیری آمد و حدود ۱۸۰۰ گروه تروریستی در سوریه شکل گرفت. آنها به حمایت همهجانبه از جریانهای تروریستی در برابر نظامی قانونمند و مشروع، پرداختند. ادعای حامیان جبهه در سال ۲۰۱۱ هم این بود که نماز عید فطر را در مسجد امویه میخوانند. اما اکنون در سال ۲۰۲۰ دولت سوریه در برابر همه فشارهای نظامی، امنیتی، اقتصادی، سیاسی و تجاوزهای سرزمینی صورتگرفته علیه دولت و ملت سوریه ایستاده است. امروز آمریکاییها خود اعتراف میکنند که این نظام سیاسی ماند. این پیروزی نتیجه مقاومت بود. نگاه به کارنامه مقاومت در برابر کارنامه سازش نشان میدهد که این مسیر که ملت ایران شروع کرد و ملتهای منطقه دنبال کردند، درست بوده است.
تجاوز رژیم اشغالگر قدس به لبنان در سال ۲۰۰۶، پس از ناکامیهای آمریکا در عراق بود. در واقع این اقدام یک سناریو بود تا این بار به حلقه دیگری از جبهه مقاومت در لبنان حمله شود. اما مقاومت ۳۳ روزه در سال ۲۰۰۶ دکترین نظامی رژیم اشغالگر قدس را به هم زد. رژیم صهیونیستی تصور میکرد با زدن مقاومت در لبنان میتواند فلسطین را بزند، طرح نامشروع خود را کامل کند و سپس سراغ سوریه و ایران بیاید، اما عکس این مسئله اتفاق افتاد و از سال ۲۰۰۶ تا به امروز رژیم اشغالگر قدس تجاوزی علیه لبنان نکرده است. امروز اسرائیل به دلیل احساس تهدید از غزه و لبنان به دنبال این است که دیوارهای بلندی در مرزهای شمالی احداث کند. این مسئله نشان میدهد راهبرد دفاعی اسرائیل در برابر مقاومت لبنان و فلسطین به هم خورد.
در جنگ یمن، عربستان سعودی ادعا کرد که ظرف دو هفته میتواند این جنگ را به پایان برساند. عربستان تجاوزی نظامی را همراه با تحریمهای اقتصادی به یمن آغاز کرد و جامعه جهانی هم نسبت به هر جنایتی که انجام شد، سکوت اختیار کرد. بهانههای حکام سعودی برای تجاوز این بود که انصارالله تروریستی است و باید از بین برود؛ باید تهدید امنیتی یمن از منطقه برداشته شود، باید رئیسجمهور مستعفی مخلوع به صنعا برگردد و جلوی گسترش امپراتوری فارسی گرفته شود. البته هدف اصلی که پشت این بهانهها قرار داشت، حاکم شدن سلطه آمریکا و ریاض بر صنعا بود. عربستان روزانه دستکم ۲۰۰ میلیون دلار هزینه جنگ در یمن میکند بدون اینکه به هیچکدام از اهداف خود برسد. عربستان که با دست دادن به رژیم اشغالگر قدس، این خنجر را از پشت به جهان اسلام وارد کرد، قرار بود طی دو هفته این ملت را به زانو دربیاورد، اما امروز بزرگترین چالش عربستان موضوع امنیتی در داخل این کشور است. امروز انصارالله به عنوان بازیگر مشروع در صحنه منطقهای و داخل ایفای نقش میکند و دولت نجات ملی شکل داده است. امروز دیگر رئیسجمهور فراری امکان بازگشت ندارد. با اینکه آمریکاییها به دنبال انقطاع روابط میان یمن و ایران بودند، امروز چسبندگی روابط دو کشور در مواضع و حرکت رهبران دو کشور دیده میشود. جمهوری اسلامی مفتخر به حمایت از مردم محروم یمن است و در برابر تجاوزگری موضعی روشن و قوی از خود نشان داد.
برآیند مقاومت در منطقه باعث شد که آمریکاییها به هیچیک از اهداف خود در غرب آسیا نرسند. اگر عراق گام اول شکلدهی به خاورمیانه آمریکایی بود، امروز میتوان گفت عراق گام اول خروج اشغالگر از منطقه است. همه تلاشهای آمریکا برای حفظ نیروهای نظامی در عراق بینتیجه خواهد ماند و آمریکا چه از طریق مصوبه پارلمان عراق یا از طریق قوه قهریه مقاومت، از عراق خارج خواهد شد. مفهوم مقاومت یک حربه نظامی بیمنطق نیست؛ مقاومت به معنای ایستادگی در برابر تجاوزگر و در برابر خواستههای نامشروع متجاوز، در هر منطقه، کشور و سرزمینی، و حمایت از استقلال و منافع ملی و حاکمیت ملی و عزتمند کردن ملت است. چرا آمریکاییها در عراق تأکید شدید میکنند که بسیج و حشد شعبی و نیروهای مردمی نباید در این کشور وجود داشته باشند؟ بهانه میآورند که این گروهها میلیشا و نیروهای غیرقانونی هستند، در حالی که در این کشورها، قدرت دفاعی و قدرت دولت برآمده از قدرت مردمی است و قدرت دفاعی مردمپایه است. امروز حشد شعبی جزء لاینفک استراتژی دفاعی عراق است. زمانی که این نیروی قدرتمند مردمی در کنار دولت و نیروهای مسلح قرار میگیرد دیگر نه جریان اشغالگر میتواند بایستد و نه جریان تروریست تکفیری. دلیل اصرار آمریکا بر حذف حشد شعبی این است که میخواهد این قدرت مردمی و این قدرت دفاعی عراق را بگیرد. تا زمانی که این گروهها وجود داشته باشند به اشغالگر مجال نمیدهند حضور نظامی و سلطه سیاسی پیدا کند. به همین دلیل آمریکا بر مسائل حشد شعبی تأکید میکند. بنابراین مقاومت طرح نامشروع آمریکا در منطقه را به هم ریخته است. جنگ گروههای تکفیری به عنوان جنگ نفاقگونه در منطقه بدان علت است که این قدرتهای دفاعی یا قدرتهای مقاومت را با هدفگیری در برابر رژیم اشغالگر قدس به انحراف بکشانند. اما این جنگهای تروریستی در منطقه که خرابیهای زیادی به بار آورد، شکست خورد. امروز دولتهای مقاومت، مانند دولت سوریه، پابرجا هستند. هرچند سوریه با مشکلات و سختیهای بسیاری دست و پنجه نرم میکند، اما پابرجاست. در یمن نیز چنین است. امروز جبهه مقاومت در لبنان قابل مقایسه با قبل از ۲۰۰۶ نیست. امروز سید مقاومت در برابر هر نوع تعرض رژیم اشغالگر قدس علیه ملت لبنان، دفاع سریع و همهجانبه میکند. دشمن دفاع حزبالله را واقعی و امری حتمی و حقیقی میداند. رژیم اشغالگر قدس به رغم برگزاری سه دور انتخابات، هنوز دولتی کارآمد ندارد و از درون دچار مشکلات و چالشهای اجتماعی، امنیتی و سیاسی شده است.
برآیند این تقابل در چارچوب راهبرد مقاومت این است که توفیقات بزرگی نصیب ملتهایی شد که از این الگوی امام خمینی استفاده کردند. فرمانده میدان الگوی مقاومت، سردار شهید و فرمانده بزرگ ما بود که در هر عرصهای که وارد شد، پیروزی آورد. در برابر اشغالگر، در برابر تجاوزگری رژیم اشغالگر و در برابر جریانهای تکفیری پیروز شد و عامل وحدت و انسجام بود. حفظ مسیر مقاومت کاری راحت و ساده نیست بلکه باید با توجه به تحولات روز، به آن دقت کنیم.
شکست گفتمان لیبرال دموکراسی در تقابل با گفتمان مقاومت
دکتر حسین اکبری
شاید دنیا تصور میکرد بعد از رحلت امام حرکت مقاومت و انقلاب کند میشود، زیرا همه موفقیتها به ویژگیها و شخصیت کاریزمای امام برمیگشت؛ اما شاهد بودیم بعد از رحلت امام که حادثه بوسنی و هرزگوین پیش آمد و اراده کشورهای غربی با محور اروپایی و بعد هم کمک و پشتیبانی آمریکا بر این بود که یک ملت مسلمان از یک جغرافیا حذف شوند، مقام معظم رهبری تصمیم گرفتند از این ملت دفاع کنند. بر این اساس اقدامی انجام شد و جمهوری اسلامی توانست از ملت بوسنی و هرزگوین دفاع کند. در نتیجه برخلاف ارادهای که میخواست مسلمانها از آن جغرافیا حذف شوند، آنان در آن جغرافیا ماندند. هم رهبران غربی و هم رهبران بوسنی اعتراف کردند که اگر حضور فعال جمهوری اسلامی و مقاومت در بوسنی و هرزگوین نبود، مسلمانی زنده نمیماند تا آنها مجبور شوند طرح دیتون را مطرح کنند. بنابراین حتی بعد از رحلت امام، حرکت مقاومت با سرعت بیشتر و به اقتضای زمان و با وجود پیچیدگیهایی که بود، دنبال شد.
میتوان مقاومت را از سه حیث گفتمانی، فطری و قدرت چالشگری مورد بررسی قرار داد. پس از فروپاشی گفتمان کمونیست، گفتمان مقاومت در مقابل گفتمان لیبرال دموکراسی ایستادگی کرده است. بعد از فروپاشی شوروی، در هر کجا که گفتمان لیبرال دموکراسی اراده کرده است اهداف حاکمیت مطلق جهانی خود را محقق کند، مقاومت در برابر آن ایستاده است. در واقع گفتمان لیبرال دموکراسی در تقابل با گفتمان مقاومت شکست خورده است. شاید به این علت که آنها مبتنی بر ارزشهای قدرت نرم و از آنجا که خود را با کمونیست مقایسه میکردند و نیز براساس دستاوردهایی که داشتند، گفتمان امپریالیسم را دارای قدرت نرمی میدانستند که درون خود ارزشهای فرهنگی نیز دارد و در سیاست خارجی میتواند به حل مشکلات جهانی کمک کند. اما بعد از فروپاشی شوروی، گفتمان لیبرال دموکراسی در تقابل گفتمانی با گفتمان مقاومت، حتی در حوزه قدرت نرم و قدرت سخت [شکست خورد و این مسئله] نشان داد که قدرت مقاومت از یک برتری و ویژگی برخوردار است که باعث پیروزیهای مقاومت شده است.
مقاومت امری فطری است. آمریکاییها که امروز به عنوان جنایتکارترین جریان سلطهگر در دنیا به دنبال سلطه بر کشورهای اسلامی هستند، خودشان افتخار میکنند که روزی با انقلاب کردن از سلطه انگلیس خارج شدند و اجازه ندادند انگلیسیها بر آمریکا حکومت کنند. انگلیسیها و فرانسویها نیز افتخار میکنند که انقلابی کردهاند تا استقلال و حاکمیت خود را محقق کنند. روسها نیز چنین افتخاراتی دارند. چینیها نیز امروز به انقلاب علیه اشغالگری ژاپن و رسیدن به استقلال و آزادی افتخار میکنند. هندیها به اینکه توانستند خود را از سلطه انگلیس نجات دهند افتخار میکنند. همه کشورها روز ملی و روز استقلال خود را جشن میگیرند. این جشن روز استقلال به نوعی آزادی و رها شدن از سلطه و استعمار و استثماری است که قدرتهای بزرگ علیه آنها داشتهاند. همه انسانها به طور فطری، طبیعی و بدیهی دنبال آزادی هستند. طبیعت خلقت انسان این است که به طور فطری به دنبال آزادی، استقلال و مبارزه با سلطهگری، تجاوز و اشغالگری باشد. مقاومت کاملاً مبتنی بر این ارزشهای فطری است، در حالی که لیبرال دموکراسی امروز هیچکدام از این مبانی فطری را در شعارها، عملکرد و رفتار خود ندارد.
در بحث قدرت چالشگری، مقاومت موفق شده است در حوزه قدرت نرم هم [موفق عمل کند]. جوزف نای مبتنی بر شرایط آمریکا، قدرت نرم را در دنیا تئوریزه کرد؛ اما آنها امروز بر اساس همان تعابیر و مباحثی که خود داشتهاند، به این نتیجه رسیدهاند که قدرت نرم خیلی کارآیی ندارد و عملاً مقاومت در حوزه قدرت نرم، هم در بعد فرهنگی، هم در بعد ارزشها و هم در بعد روابط خارجی توانسته است موفقیتهایی به دست بیاورد و به عنوان جریانی چالشگر در مقابل آنها مطرح شود. در حوزه قدرت سخت نیز در همه صحنهها و میدانهایی که مقاومت و نظام سلطه با هم درگیر شدهاند، مقاومت موفق بوده است. امروز اگر نگاهی مختصر به پرونده ۴۰ ساله مقاومت داشته باشیم، میبینیم دستاوردهای مقاومت بسیار متفاوت از دستاوردهای نظام سلطه بوده است، با اینکه آنها همه ابزارها و امکانات بینالمللی، سازمان ملل، قدرت اقتصادی دنیا، تکنولوژی تسلیحاتی و قدرت ائتلافسازی بینالمللی را در اختیار دارند و متأسفانه بخشی از جهان اسلام نیز در اشغال آنهاست و از آن استفاده میکنند و همه ابزارهایی را که از منظر آنها و در ادبیات غربیها به عنوان مؤلفههای قدرت است، در اختیار دارند، با این حال موفق نشدهاند هیچ موفقیتی کسب کنند، زیرا نوع مؤلفههای قدرت مقاومت مبتنی بر مسائل فطری، ارزشهای انسانی و الهی و متفاوت از آنهاست. امروز شاهد پیروزیهای رو به پیش مقاومت در همه عرصهها هستیم. مقاومت توانسته است این امید را در جهان ایجاد کند که هر ملتی، ولو اندک، به اندازه ملت یمن، مردم ونزوئلا، سوریه و… میتواند در مقابل سلطهگری و زیادهخواهی قدرتهای بینالمللی بایستاد و استقلال خود را حفظ کند.
تعبیر خلاصه دیگری از مقاومت این است که هر کشوری امروز در دنیا، بدون توجه به دین، اعتقاد، مذهب، سیاست و مکتبی که دارد، اگر دنبال استقلال سیاسی و فرهنگی باشد، به طور طبیعی جزئی از جبهه مقاومت است.
تکاپوی عمومی در زمینه مبانی جبهه مقاومت
سعدالله زارعی
در خصوص بنیانهای نظری مقاومت، کارهای تألیفی خوبی هم اخیراً انجام شده است. یکی از آنها کتابی با عنوان «تقابل گفتمان مقاومت و گفتمان نظام سلطه» است که آقای دکتر اکبری چندی قبل نوشتهاند و دانشگاه امام حسین(ع) آن را چاپ کرده است. ایشان در این کتاب که تا جلد پنجم آن آماده شده است، مبانی و مفاهیم نظری مقاومت و نظام سلطه را به خوبی تشریح کرده است. کار دیگر در زمینه مقاومت کتابی با عنوان «انسان مطلوب» است که پژوهشکده تحقیقات اسلامی قم تنظیم کرده است. این کتاب که به قلم رمضانعلی رفیعی است، مباحث بسیار خوبی دارد. کتاب دیگری که در بحث بنیانهای نظری جبهه مقاومت نوشته شده، «مقاومت در اسلام؛ نظریه و الگو» اثر آقای دکتر اصغر افتخاری، نویسنده صاحبنام کشور، است که مؤسسه مطالعات راهبردی اندیشهسازان نور آن را چاپ کرده است. خدا را شکر که تحقیقات خوبی در ایران در زمینه مبانی جبهه مقاومت صورت گرفته است! در مجموع یک تکاپوی عمومی در این زمینه وجود دارد.
ما با نوعی تکاپوی عمومی در این زمینه در حال حرکت هستیم. دو بحث در ادامه میزگرد بررسی میشود: ۱٫ «روش مقاومت» همواره در معرض سؤال قرار دارد و بر اساس آن گاهی تحریمها و تهاجماتی شکل میگیرد. همچنین در این ارتباط توطئههایی در ایران، عراق، لبنان، سوریه، فلسطین و یمن و حتی ونزوئلا انجام میشود. این وضعیت هزینههایی را بر ملتها تحمیل کرده که ناچار به تحمل آن هستند. ۲٫ «راه سازش» نیز از طریق دیپلماسی و برخی بدهبستانهای سیاسی در دنیا صورت گرفته و اختلافات در آن مدیریت میشود. همچنین کشورها در فضای آرامتر و با تفاهم بیشتری در یک مسیر حرکت میکنند. این راه کمهزینه بوده، اما برخی هزینههای آرمانی دارد. آیا میتوان پذیرفت که به جای هزینههای انتخاب راه مقاومت، راه کمهزینهتر سازش را انتخاب کرد؟ البته بهنوعی میتوان گفت که هزینه سازش بیش از هزینه مقاومت است. به تعبیر دیگر، منافع مقاومت بیشتر از منافع سازش است.
مقاومت در نقطه مقابل سازش
حسن کاظمیقمی
باید مقایسهای میان دستاوردهای مقاومت و سازش صورت گیرد. جمهوری اسلامی ایران با آمریکا وارد مذاکره شده و دیگر کشورها هم این روند را تجربه کردهاند. مذاکره از نگاه مقامات آمریکا به معنای تحمیل خواستههایی که از راهکارهای دیگر آن را کسب نکردهاند. راهکارهای مورد نظر میتواند در قالب جنگ، تحریمهای اقتصادی، فشارهای سیاسی وبحران امنیتی باشد. زمانی که این راهکارها پاسخگو نباشد، راه گفتوگو از سوی آمریکا مطرح میشود.
مذاکره بُرد- بُرد از نگاه مقامات آمریکایی معنا ندارد. مقامات و دولتمردان آمریکا حاضر نیستند با کسی وارد مذاکره شوند. در واقع، اگر آنها بتوانند خواستههای خود را با شیوههای دیگری تحمیل کنند، همان را ترجیح میدهند. زمانی مذاکره از نگاه مقامات آمریکایی معنادار است که طرف مقابل دارای قدرت و اقتدار باشد. بهعبارتی، اگر مقامات آمریکا به هر بهانهای با مقامات جمهوری اسلامی ایران وارد گفتوگو و مذاکره شدهاند، نشاندهنده آن است که آن نظام سیاسی قدرتمند بوده و آمریکا با هر توطئهای نتوانست خواستههای خود را بر این کشور تحمیل کند.
نکته دیگر آن که، اگر در گفتوگو و مذاکره با آمریکا توافقی حاصل شد، دولتمردان آمریکا هیچ تعهدی برای اجرای آن توافق ندارند. همچنین این موضوع تنها به تجربه مذاکره ایران و آمریکا و خروج آمریکا از برجام برنمیگردد، بلکه برای کشورهای دیگر هم تکرار میشود. همچنین آمریکا اجازه نمیدهد که دیگران هم به تعهداتشان عمل کنند. موضوع معامله قرن که از سوی آمریکا مطرح شد، صدای سازشکارها را هم در آورده است. آنها میخواهند کرانه باختری را بهصورت تدریجی از دست ملت فلسطین بگیرند و تنها به این خواسته اکتفا نمیکنند، بلکه به مرور خواستههای دیگری را تحمیل خواهند کرد. در واقع، در یک فرآیند ۲۰ ساله غزه را هم از فلسطین جدا میکنند. فلسطینیهای این مناطق هم باید در مناطق دیگری سکنی گزینند و به این منطقه برنگردند. در واقع، این طرح به دنبال یهودیسازی کل فلسطین است.
در اینکه میزان هزینه مقاومت بیشتر از سازش است؛ قیاس معالفارقی صورت میگیرد. سازش هزینههای بسیاری را تحمیل میکند. نمونه این وضعیت در فلسطین مشاهده میشود. مقاومت در نقطه مقابل سازش قرار دارد و هزینه مقاومت بهنوعی سرمایهگذاری برای استقلال، امنیت و منافع ملی، حاکمیت و تمامیت ارضی یک کشور است. راه پیشرفت، سازندگی و عزتمندی یک کشور همان مسیری است که شهدا و رهبری انتخاب کردند. دیگر مقاومت تنها محدود به غرب آسیا و خاورمیانه نیست. همچنین مقاومت به ایدئولوژی اسلامی محدود نمیشود. مقاومتهای موجود در آمریکای لاتین، آفریقا و بخشهایی از آسیا بهصورت جزیرههایی در حال پیوند با یکدیگر هستند. این پیوند ناشی از اشتراکات موجود این جریانهای مقاومت است. همه جبهههای مقاومت بر عدالتخواهی، مبارزه با استکبار و حمایت از مظلومان و مستضعفان جهان تأکید دارند. این موارد از آرمانهای انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره) میباشد.
تاریخ ارتباطات جریان انقلابی چپگرا در ونزوئلا با جریانهای دیگر چپگرا در چین و روسیه قدیمی و طولانی است، اما این کشور دست دوستی و برادری خود را به سمت جمهوری اسلامی ایران دراز میکند. آنها میدانند که ندای موجود در ایرانِ اسلامی و انقلابی صدای رسای ملتهای مستضعفی است که امروزه در آمریکای لاتین یا هر جای جهان زندگی میکنند. پیوند و اتصال جزیرههای مقاومت امری محتوم بوده و استکبار جهانی قادر به برهم زدن آن نیست. یکی از ارکان شکلدهنده آینده نظام بینالملل، جبهه مقاومت است. جمهوری اسلامی ایران باید مهندسی این وضعیت را انجام دهد، در شرایطی که نظامهای تکقطبی و دو قطبی فروپاشیده است.
سعدالله زارعی
هزینه برای مقاومت، به معنای سرمایهگذاری و هزینه برای سازش، به معنای سرمایهسوزی میباشد. بهعبارت دیگر، برای مقاومت بهنوعی هزینه موقت بهمنظور سود دائم پرداخته شده و برای سازش هزینه دائم برای سود موقت پرداخته میشود.
استضعاف در برابر استکبار
دکتر حسین اکبری
نظریهها و دیدگاههای کلان در ارتباط با موضوع مقاومت وجود دارد که در هر کدام از آنها ساختار، شکل، قانون اساسی و قوانین کشورها بر مبنای قانون جهانی ساماندهی و تنظیم میشود. نگاه لیبرال دمکراسی بر این مبناست که همه دنیا باید تفکر و اعتقاد این جریان را پذیرفته و برای نجات خود و رهایی از مشکلات باید به این سمت حرکت کنند. این نگاه باور دارد که دیگران باید از جنبه فرهنگی و سیاسی از آنها تبعیت کنند تا بشر نجات پیدا کند. در جهان اسلام نیز بعد از فروپاشی امپراتوری عثمانی نیز بسیاری از رهبران و اندیشمندان معتقد بودند که دارالاسلام و دارالکفر در حوزه عمل و نبرد با دشمن معنا پیدا میکند. همچنین در اینجا مقابله و مبارزه با رژیم صهیونیستی صورت گرفته بود و در نهایت به این نتیجه رسیدند که راهی جز سازش وجود ندارد. در واقع، آنها معتقد بودند که مبارزه نتیجهبخش نبوده و باید راه مذاکره و سازش را در پیش گیرند.
در بحث استضعاف در برابر استکبار یک نظریه جهانی کاملاً مبتنی بر قرآن و ارزشهای الهی وجود دارد، به این معنا که باید از مستضعف در هر جای دنیا دفاع کرده و با مستکبر باید مقابله کرد. قرآن برای نجات همه بشر آمده و پیامبر اسلام هم به همه بشریت اختصاص دارد. نگاه دین اسلام به مسأله ظهور هم مبتنی بر این است که همزمان با رخداد ظهور، عدالت در جهان گسترانده شده و همه بشر از شر خود و شرور دنیا نجات مییابد. این دیدگاه از سوی امام خمینی (ره) نیز بیان شده و در قانون اساسی نیز نمود یافته است. شعار اصلی جریان مقاومت نیز نظریه امام خمینی (ره) مبتنی بر «استضعاف در برابر استکبار» است.
در روابط بینالملل، روابط بین کشورها اینگونه تنظیم میشود که اگر از قدرت برخوردار باشند حقوق بینالملل به آنها تعلق میگیرد، اما اگر قدرت لازم را نداشته باشند در حقوق بینالملل جایی برای آنها در نظر گرفته نمیشود. بنابراین، انجام مذاکره در دنیا بر اساس توان و داشتههای هر کشوری صورت گرفته و بر این اساس به آنها امتیاز داده میشود.
جهان اسلام بعد از جنگ جهانی اول به دلیل اشغال آن از سوی کشورها و قدرتهای غربی – که همچنان بر بخش عمدهای از آن سلطه دارند- راهی جز سازش نداشت، اما نتیجه سازش تا کنون آن است که منطق، اخلاق و عدالت بر قوانین بینالمللی حاکم نبوده، بلکه زور بر این فضا حکم میراند. مصداق این وضعیت را میتوان در فلسطین مشاهده کرد. ملت فلسطین از مظلومترین ملتهای جهان هستند که بدترین و بیشترین جنایتها علیه آنها صورت گرفته، اما در دنیای امروز هیچ حقی برای آنها قائل نمیشوند، به این دلیل که قدرت ندارند.
گاهی مذاکرات بر اساس منافع متقابل تعریف شده و حقوقی برای دو طرف در نظر گرفته میشود و پایان مذاکرات به نتیجهای دست مییابند. زمانی که یک کشور با کشوری مانند آمریکا وارد مذاکره میشود، باید خواسته و حد توقف آن را دانست. نقطه توقف آمریکا این است که مقاومت در عراق وجود نداشته باشد، ارزشهای دینی را کنار بگذارند، بر اساس تفکر لیبرال دمکراسی نه تنها تسلیم آمریکا باشند، بلکه در خدمت آمریکا مأموریتهای نیابتی انجام دهند.
بسیاری از کشورهای خلیجفارس مأموریتهای نیابتی انجام میدهند. استراتژی عربستان سعودی در دنیا این نیست به دنبال حاکم کردن لیبرال دمکراسی، حاکمیت قانون اسلام و مواردی از این دست باشد، بلکه در تقویت و پمپاژ نیروهای تکفیری در دنیا نقش محوری دارد که این امر در راستای منافع آمریکا است. این کار عربستان سعودی هیچ منفعتی برای جهان اسلام ندارد. هر جا که منافع آمریکا در سوریه در خطر باشد، عربستان در خدمت منافع آمریکا وارد معرکه میشود و همه امکانات، ابزارها، پول و اعتبار خود را در این راه خرج میکند. استراتژی امارات برای درگیر شدن در جنگ سوریه، یمن و لیبی نیز اینگونه است که در خدمت منافع آمریکا کار میکند.
دنیا به چهار گروه تقسیم میشود: سلطهگر (آمریکا و کشورهای غربی)، سلطهپذیر (کشورهای حاشیه خلیجفارس)، سلطهستیز (جریان مقاومت) و گروه خنثی (موقعیت ژئوپلیتیکی و انگیزهای برای مبارزه ندارند). دو سوم کشورهای دنیا به دلیل موقعیت ژئوپلیتیکی خود هیچگاه وارد جنگ و درگیری نمیشوند، زیرا جایگاه مهمی برای بازیگری ندارند. جریان سلطهپذیر که امروزه از آن بهعنوان جریان سازش نام برده میشود، فراتر از سازش به مفهوم ادبی و اصطلاحی آن رسیده و بهعنوان عنصری در خدمت نظام سلطه و سلطهگر قرار گرفته و نقش ایفا میکند.
کشور عربستان سعودی بهعنوان یکی از کشورهای سلطهپذیر طی سالهای گذشته میلیاردها دلار پول و خدمات در اختیار کشورها و قدرتهای غربی قرار داده تا امنیت این کشور را تأمین کنند. ۵۰ درصد سلاحهای دنیا از سوی کشورهای عربی خریداری میشود. اما واقعیت آن است که عربستان سعودی با خرید پیشرفتهترین و مجهزترین سلاحها، در برابر ضعیفترین کشور از لحاظ نظامی و ساختار حکومتی (یمن) نتوانست امنیت خود را تضمین کند. این وضعیت نشان میدهد که کشورهای غربی و آمریکا حتی نسبت به کشورهای سلطهپذیر و اهل سازش و همراه خود نیز بهعنوان کالا و ابزاری برای رسیدن به اهداف خود مینگرند. بنابراین، همه کسانی که سازش را پذیرفتهاند، بهنوعی در مقابل نظام سلطه سر تسلیم فرود آوردهاند. عزت، اعتبار، معنویت، استقلال و حاکمیت این کشورها در راه سازش از میان رفته است.
آنچه که در ادبیات امروزی روابط بینالملل بهعنوان سازش مطرح میشود، نوعی سلطهپذیری در خدمت نظام سلطه میباشد و این وضعیت با مقاومت هرگز قابل مقایسه نبوده و حتی در مقابل هم قرار میگیرند. مقاومت از یک ویژگی توانمندی و بازدارندگی برخوردار است که جریان سازش را در مقابل خود جدی نمیگیرد، بلکه با نظام سلطه تقابل کرده و نظام سلطه نیز از جریان سازش بهعنوان ابزاری برای کنترل و مهار مقاومت در میدان استفاده میکند.
شاید بتوان گفت که شهید سردار سلیمانی بهعنوان سندی برای حقانیت مقاومت در طول تاریخ، نماد مقاومت است. بنسلمان را نیز باید بهعنوان نماد سازش دانسته و دونالد ترامپ نیز نماد سلطهگری است. عقبه هویتبخش به این نمادها را باید بررسی کرده و میزان ارزشمندی آنها را سنجید و اینگونه میتوان به تفاوت نظامهای مقاومت، سازش و سلطه دست یافت.
روندشناسی تحولات لبنان بعد از حادثه بیروت
سعدالله زارعی
منطق مقاومت بر مبنای افزایش قدرت استوار بوده و این یک دیدگاه واقعی، رئالیستی و عینی میباشد. با توجه به واقعیتِ قدرت چنین تعریفی صورت میگیرد. اما منطق سازش بر مبنای پذیرش قدرت قرار دارد و این روند، قدرت را در طرف مقابل بهعنوان واقعیت غیر قابل تغییر میبیند. در نتیجه، همواره حرکت خود را ذیل قدرتی دیگر دنبال میکند. میتوان منطق سازش را در زمره دیدگاههای آرمانگرایانه قرار داد.
سه مسأله در ارتباط با تحولات لبنان وجود دارد: نخست اینکه تفسیر جمهوری اسلامی ایران از حادثه انفجار در انبار نیترات آمونیوم روز سهشنبه ساعت ۶ بعد از ظهر در بیروت غربی چگونه است؟ تحولات فعلی داخل لبنان و شکلگیری اعتراضات و تجمعات و استعفای «حسان دیاب» چگونه ارزیابی میشود؟ تحولات آینده لبنان چگونه پیشبینی میشود؟
حسن کاظمیقمی
نگاهی به روندشناسی تحولات لبنان بعد از حادثه انفجار در بندر بیروت و بررسی مواضع کشورها و جریانهای داخلی میتواند برای پاسخ به این سؤالها راهگشا باشد. بعد از انفجار در بندر بیروت موضوع تغییر نظام سیاسی در این کشور مطرح شد. رئیسجمهور یکی از کشورهای غربی (فرانسه) وارد لبنان شد، آن هم در وضعیتی که مردم در شرایط بسیار دشواری به سر میبرند و همه تلاشها باید معطوف به کمکرسانی برای بهبود وضعیت باشد. در این شرایط، رئیسجمهور فرانسه اعلام کرد که باید نظام سیاسی لبنان تغییر یابد و تهدید کرد که اگر مردم لبنان چنین کاری نکنند او خود در بازه زمانی یک ماه و نیم دیگر این کار را انجام میدهد. چنین اظهاراتی در شرایط بحرانی لبنان بدون تردید با برنامه از پیش تعیینشده انجام شده است.
بعد از وقوع انفجار در بندر بیروت، تظاهراتها و اعتراضات خیابانی و حمله به وزارتخانهها شکل گرفت. فشارها تا حدی بود که دولت ملی لبنان مجبور به استعفاء شد. موضعگیریهای رسانههای وابسته به جبهه مقابل جریان مقاومت در این میان قابل توجه است. این رسانهها حزبالله را مسبب انفجار بندر بیروت دانسته که در نتیجه ذخیرهسازی سلاحها از سوی این جریان اتفاق افتاده است. آنها مقاومت و حزبالله را مسئول این انفجار معرفی کردند که باید نسبت به آن پاسخگو باشند.
نکته دیگر اینکه، از سوی این رسانهها اینگونه مطرح شد که تحریمهای فعلی تحمیلشده بر مردم لبنان به اقدامات حزبالله برمیگردد. استعفای دولت لبنان برآیند فشارهای خیابانی و موضعگیریهای کشورها و گروههای مختلف بوده است. آنها ادامه تحریمها و مشروط کردن کمکهای انساندوستانه را نیز به مسأله مقاومت گره میزنند. همچنین گفته شده که کمکهای جمعآوری شده برای بازسازی به دولت لبنان داده نمیشود. در واقع، آنها به دنبال ورود مستقیم به ماجرای بازسازی لبنان و نقض حاکمیت این کشور هستند. مجموعه تحولات لبنان و اظهارات و موضعگیریهای کشورها و گروههای مختلف نشان میدهد که همه نشانهگیریها به سوی جبهه مقاومت و حزبالله است، که موضعگیریهای رسانههای وابسته به عربستان سعودی تا اظهارات رسمی مقامات آمریکایی و ابراز خرسندی رژیم صهیونیستی از این حادثه چنین ارزیابی را به ذهن متبادر میکند. همچنین اظهارات و موضعگیریهای جریانهای داخلی وابسته به خارج در لبنان نیز در این ارتباط قابل توجه است.
در بررسی اینکه انفجار بندر بیروت یک حادثه بوده یا اقدامی از پیش طراحیشده؛ نمیتوان اظهار نظر صریحی داشت، اما این نکته روشن است که در هر صورت آنها جبهه مقاومت را نشانه گرفتهاند. اکنون توجه به دیدگاهها و اظهارات سید حسن نصرالله، رهبر مقاومت لبنان بسیار اهمیت دارد. وی در سخنان خود نکاتی را مورد توجه قرار داد: نخستین اقدام در این شرایط باید ایجاد آرامش در لبنان باشد. همه اقدامات و حرکتها باید معطوف به حل مشکلات معیشتی و درمانی مردم و کمک به روند بازسازی باشد. باید از سیاسی کردن فضای لبنان در این شرایط خودداری کرد. باید تحقیقات لازم برای پیدا کردن مسئول این حادثه انجام شود و مؤسسات داخلی لبنان میتوانند چنین کاری را بر عهده بگیرند. از نظر ایشان، اکنون ارتش میتواند مسئولیت بررسی این پرونده را عهدهدار شود. این در حالیست که دیگران تأکید دارند سازمان ملل و دخالت کشورهای خارجی باید بر بررسی این پرونده نظارت داشته باشند.
اینگونه میتوان از سخنان سید حسن نصرالله برداشت کرد که وی بهطور دقیق به حادثه یا جنایت بودن انفجار بندر بیروت اشاره نکرده و آن را معطوف به بازرسی و بررسیهای بیشتر در ارتباط با این پرونده میداند. همچنین وی کشتههای این حادثه را شهید خوانده است. هرگونه تلاش در وضعیت امروز لبنان باید با راهبرد و دیدگاههای سید حسن نصرالله در این زمینه همسویی داشته باشد. کشورهای غربی، آمریکا و رژیم صهیونیستی به دنبال این هستند که از فضای موجود علیه حزبالله و جبهه مقاومت بهره گیرند. اقدامات جمهوری اسلامی ایران باید در راستای رهنمودهای سید حسن نصرالله باشد. همچنین نمیتوان بدون انجام بررسیهای کارشناسانه انفجار بیروت را حادثه یا جنایت دانست. علاوه بر این، باید توجه داشت که جبهه مقاومت نباید در خلال این حادثه تضعیف شود. سید حسن نصرالله در پایان سخنرانی خود بر این نکته تأکید دارد که «مقاومت نگران نباشد، بلکه باید آماده باشد».
سعدالله زارعی
خط دشمن در راستای ایجاد جنگ داخلی و درگیری قرار داشته و در نقطه مقابل نیز خط مقاومت به دنبال برقراری ثبات، امنیت، همگرایی، برخورد غیر سیاسی با این پرونده و اعطای جوز به نهادهای داخلی دارای صلاحیت لبنان برای بررسی این پرونده میباشد.
دکتر حسین اکبری
لبنان چهار و نیم میلیون نفر جمعیت دارد که با احتساب یک میلیون نفر آواره سوری و فلسطینی حاضر در لبنان به پنج و نیم میلیون نفر میرسد، اما حدود دوازده و نیم میلیون نفر لبنانی در سراسر جهان زندگی میکنند. این افراد گذرنامه لبنانی داشته و تابعیت مضاعف هم دارند. از حضور لبنانیها در خارج از این کشور سالانه حدود ۸ میلیارد دلار پول وارد لبنان میشود که اگرچه با اعمال تحریمهای آمریکا این رقم به یک و نیم تا دو میلیارد دلار کاهش یافته است. بخشی از نیازهای اقتصادی لبنان از خارج از این کشور تأمین میشد. همچنین لبنان از گذشتههای بسیار دور دارای موقعیت ترانزیتی بوده است. علاوه بر این، تقریباً از زمان شکلگیری حزبالله تا کنون همواره دولت در اختیار جریانهای طرفدار آمریکا و عربستان سعودی در این کشور بوده است. آمریکا و عربستان بسیار تلاش کردهاند تا حزبالله هیچگاه در بدنه دولت نقش نداشته باشد. برای نخستین بار است که «حسان دیاب» بهعنوان یک دولت مستقل در طول تاریخ لبنان روی کار آمده است.
نظام حکومتی لبنان بر اساس طرح استعماری و استکباری آمریکا، یک نظام طائفی است. بر اساس توافق طائف رئیسجمهور باید از میان مسیحیان، رئیس مجلس از شیعه و نخستوزیر از اهلتسنن باشد. دستاورد دولت طرفدار آمریکا در لبنان ایجاد ۱۴۰ میلیارد دلار بدهی بوده است. اکنون صادرات لبنان سالانه به دو تا سه میلیارد دلار کاهش یافته و بیش از ۲۰ میلیارد دلار میزان واردات سالانه آن است. دولتمردان آمریکایی نیز با اعمال فشارهای اقتصادی و تحریمها بهنوعی به دنبال شوراندن مردم لبنان علیه حزبالله و دولت هستند، چرا که بهزعم آنها این دولت وابسته به حزبالله است، در حالیکه دولت کنونی مستقل بوده و حزبالله سهم اندکی در دولت دارد.
حزبالله هیچگاه در حوزه بنادر مسئولیتی نداشته و این ناشی از شرایط و حساسیتهای موجود نسبت به این جریان است. بر اساس وضعیت موجود، تا دوازده مایل از بندر و دریا از سوی آمریکا و فرانسه گشتزنی میشود و بعد از آن هم رژیم صهیونیستی به نظارت و کنترل میپردازد تا از جانب دریا بهواسطه حزبالله آسیبی به آنها نرسد. همچنین این منطقه که انفجار در آن روی داد، در محدوده حزبالله قرار نداشته، بلکه دولت، مجلس و مسیحیان و جریانهایی غیر از حزبالله در آنجا حضور دارند. بنابراین، حزبالله نمیتواند سلاح و تجهیزات خود را در مکانی جاساز کند که نیرو و قلمروی در آنجا ندارد.
حادثه انفجار در بندر بیروت نخستین حادثه از این نوع نبوده، بلکه سلسله اقداماتی در طول سالهای گذشته از جمله تحریمهای اقتصادی، فشارهای سیاسی، دامن زدن به اغتشاشات و مواردی از این دست از سوی آمریکا و کشورهای غربی در لبنان انجام شده است. آنها به دنبال آن هستند تا نوعی فشار همهجانبه اقتصادی و یکپارچه علیه کشورهای مختلف عضو جبهه مقاومت در منطقه اعمال کنند که تا کنون به نتیجه مطلوب خود نرسیدهاند. اگرچه در لبنان موفق به ساقط کردن دولت شدند، اما این وضعیت در ادامه روندی است که از سوی کشورهای غربی برای ایجاد فشارهای مردمی در لبنان علیه مقاومت و حزبالله شکل گرفته است.
بنابراین، باید در نظر داشت که دست داشتن در چنین حادثهای دستاوردی برای حزبالله ندارد. همچنین جریان حزبالله بسیار منطقی و عاقلانه با موضوع انفجار بندر بیروت برخورد کرده و بیشتر بر کمکرسانی و حل مشکلات معیشتی و درمانی مردم لبنان تأکید داشته است.
در مورد استعفای دولت لبنان نیز باید پرسید آیا کنار رفتن دیاب و روی کار آمدن فردی دیگر باعث رخداد جنگ داخلی در این کشور علیه حزبالله میشود؟ بدون تردید شرایط به این سمت پیش نمیرود. مؤلفههای قدرت حزبالله در داخل لبنان بهگونهای است که از هر تهدیدی جلوگیری کرده و اجازه نمیدهد هیچ نوع تهدیدی علیه این جریان کارساز باشد. حسان دیاب بهعنوان دولت مستقل روی کار آمده بود، آیا کنار رفتن او و روی کار آمدن فردی طرفدار آمریکا و تداوم اغتشاشات به اعمال فشارهای بیشتر بر حزبالله منجر میشود؟ در پاسخ به این سؤال باید گفت که آمریکا و کشورهای مداخلهگر در لبنان قطعاً به دنبال روشهای دیگر اعمال فشار بر حزبالله خواهند بود.
اکنون حزبالله بهعنوان محبوبترین حزب در لبنان از طریق همه اقوام، جریانها و مذاهب مختلف رأی کسب میکند و همگان به نقش بازیگری حزبالله در شکلدهی به دولت و گردهم آوردن دیگران و ایجاد ائتلاف طی ۳۰ سال گذشته اذعان دارند. حزبالله هیچگاه به دنبال سهمخواهی نبوده، بلکه در شکلگیری دولت و ریاستجمهوری نقشی محوری و تعیینکننده داشت. همچنین حزبالله در دور قبل بر سر روی کار آمدن «سعد حریری» با توجه به منافع مردم لبنان نقش داشت. حزبالله تا جای ممکن در مقابل تجاوزگریها به حقوق و منافع مردم لبنان مقاومت میکند، وگرنه بعید نیست که مشابه اتفاقات سال ۱۹۸۲ اسرائیل بار دیگر به اشغال کل سرزمین لبنان بپردازد.
اکنون وضعیت بهگونهای است که کوچکترین حرکت اسرائیل علیه حزبالله با پاسخ قاطع این جریان مواجه میشود، تا جایی که در موقع پاسخ حزبالله، اسرائیل به اندازه ۶ کیلومتر عقبنشینی برای نیروها و ارتش خود اعلام میکند تا از تیررس حزبالله در امان باشند. توازن قدرت موجود میان حزبالله و رژیم صهیونیستی نوعی امنیت، عزت و استقلال را برای لبنان به ارمغان میآورد. همچنین وجود حزبالله سایه قدرت و امنیت را بر سر مردم این کشور میگستراند، در غیر اینصورت معلوم نیست که کشور لبنان چه سرنوشتی پیدا میکند.
در مورد چشمانداز آینده تحولات لبنان باید گفت که آمریکا، رژیم صهیونیستی و کشورهای غربی با شیوههای مختلف به دنبال اعمال فشار بر حزبالله هستند. آنها به دنبال خلع سلاح حزبالله بودند که در این زمینه موفق نشدند. همچنین آنها میخواستند که مردم را علیه حزبالله بشورانند که باز هم موفق نشدند. ترویج فتنه مذهبی در لبنان نیز در دستورکار آنها بود، متهم کردن حزبالله در پرونده رفیق حریری و اعمال فشارهای بینالمللی بیشتر علیه حزبالله را نیز در برنامه خود داشتند که این اقدام آنها نتیجهبخش نبود. علاوه بر این، کشورهای غربی و آمریکا سعی کردند حزبالله را در فهرست گروههای تروریستی قرار دهند، اما قدرت حزبالله روز به روز افزایش یافته و با داشتن قدرت در عرصه روابط بینالملل و حقوق بینالملل نمیتوانند آن را نادیده بگیرند. حتی امانوئل ماکرون، رئیسجمهور فرانسه در سفر اخیر خود به لبنان بهطور مستقیم علیه حزبالله سخنی به زبان نیاورده است. این امر نشان میدهد که آنها حزبالله را بهعنوان بازیگر قدرتمند و فعال عرصه لبنان پذیرفتهاند. اگرچه این کشورها دشمنی جدی و کینه اساسی با حزبالله دارند، اما در ادبیات و اظهارات خود جسارت سخن گفتن مستقیم علیه این جریان را ندارند. حزبالله با مهندسی درست و دقیق خود و با تکیه بر مردم و دفاع از منافع ملت لبنان و مقابله با ظلم و تجاوز و اشغالگری توانسته ارزش و اعتبار خود را حفظ کرده و قدرت بازدارندگی خود را افزایش دهد.
چشم انداز تحولات لبنان
سعدالله زارعی
مخالفان مقاومت در صحنه داخلی لبنان و هم در خارج از آن دارای یک مشکل اساسی هستند، آن هم اینکه توان روی کار آوردن یک قدرت برای حل مسائل به نفع خودشان را ندارند. کشورهای غربی و آمریکا در حال حاضر با خلأ قدرت در لبنان روبرو هستند. سیستم قدیمی طرفدار آمریکا در لبنان در دوران کنونی بهشدت مشروعیت خود را از دست داده و در پرونده فساد نیز متهم ردیف اول میباشد. جریان جدید حاضر در صحنه لبنان نیز بهنوعی به جریان قدیمی وابسته بوده و قدرت چندانی از جانب خود ندارد. از اینرو، فردی مانند امانوئل ماکرون هم نمیتواند ادعاهای خود را در این کشور محقق سازد. این در حالیست که کشورهای غربی با استفاده از رسانهها به دنبال پر کردن خلأ قدرت خود در این کشور بوده و وانمود میکنند که این بحران متوجه حزبالله و مقاومت است.
به نظر میرسد «حسان دیاب» با استعفای خود بهنوعی فرصت ایجاد کرد. تا کنون فشارها در خیابانها روی این بود که دولت استعفا دهد تا آنها بتوانند از این وضعیت بهرهبرداری کنند. در واقع، دیگر درخواست استعفای دولت معنا ندارد. اکنون قرار است دیاب با همان کابینه قبلی مسیر خود را ادامه دهد. بنابراین، همچنانکه دولت از تیررس فشار معترضان در خیابانها خارج شده، اما در عین حال در صحنه عمل حضور دارد. از اینرو، جریان مقاومت لبنان میتواند از فضای جدید ایجادشده برای مدیریت صحنه بهرهبرداری کند. اکنون چند مسأله در جریان مقاومت لبنان در دستورکار قرار دارد که در سخنرانی روز جمعه سید حسن نصرالله نیز به آن اشاره شده است.
حزبالله در این زمان میتواند سه کار انجام دهد: نخست اینکه موضوع انتخابات زودهنگام را مطرح کند. حسان دیاب نیز چند روز پیش در سخنرانی خود اعلام کرد که راهحل را در انتخابات زودهنگام میداند. برگزاری انتخابات زودهنگام با توجه به ساختار سیاسی لبنان و تقسیم قدرت موجود میان جریانها، نشان میدهد که تعداد نمایندگان و جریانها در کابینه و پارلمان کاهش نمییابد، بلکه ممکن است نوعی جابجایی افراد صورت گیرد. بنابراین، انتخابات برای خواستهها و مسائل کشورهای غربی و آمریکا و معترضان در خیابانها راهگشا نیست. حزبالله میتواند با اتکا به خواسته مردم موضوع انتخابات زودهنگام را مطرح کرده و همگان را تسلیم نتیجه انتخابات کند. به نظر میرسد که این فرآیند در لبنان انجام شود. همچنین موضوع گسترش صلاحیت ارتش باید از سوی حزبالله مورد تأکید قرار گیرد. ارتش یک نهاد اجماعی بوده و نیروهای نظامی باید مورد احترام باشند و حزبالله نیز همواره تلاش میکند تا صلاحیتهای ارتش را مورد تأکید قرار داده و نقش بیشتر ارتش را مطالبه کند. ارتش نیز میتواند با توجه به جایگاه قانونی و ظرفیتهای خوب و کارشناسانه خود پرونده انفجار بیروت و مسائل دیگر را مدیریت کند.
حزبالله با تمرکز بر ادبیات مبارزه با فساد به مدیریت اوضاع میپردازد. همچنین حادثه انفجار در بیروت غربی نیز برخاسته از انباشت فساد در این جامعه بود. باید در نظر داشت که طرف مقابل نیز ساکت نمینشیند و به نظر میرسد که اعتراضات به سمت خشونت بیشتر طی روزهای آینده پیش میرود. بعد از استعفای دیاب جمعیت بیشتر با خشونت بیشتری در خیابانها حضور یافت و تخریب بیشتری نیز صورت خواهد گرفت و عملیاتهایی نیز در مکانهای مختلف این کشور انجام میشود.
به نظر میرسد عملیاتهای ترور نیز بیشتر متوجه بیروت شرقی (منطقه مسیحینشین) و بیروت جنوبی (منطقه شیعهنشین) باشد. بنابراین، میتوان پیشبینی کرد که در روزهای آینده جریانهای ترور در مناطق مختلف لبنان شکل بگیرد. جریان ترور بر خلاف هدفگذاری اولیه به ضرر جریان آغازکننده آن تمام خواهد شد، زیرا جریان ترور مردم لبنان را متوجه سمتوسوی نامناسب تحولات کرده و فضای مردمی جریانهای معترض را بهنوعی کاهش میدهد. این وضعیت باعث میشود روند فرسایشی در لبنان آغاز شده که انتخابات آینده پارلمان میتواند روحیه و فضای جدیدی را در سیستم سیاسی این کشور ایجاد کند
جریان مقاومت در این روند متحمل هزینههایی میشود و حزبالله تا حدودی در عرصه افکار عمومی درگیر شده و زیر سؤال میرود و کسانی میتوانند با دروغپردازی سخنانی را علیه حزبالله مطرح کنند. حزبالله لبنان و امثال آن مانند جریان مارونیها با چنین وضعیتی روبرو هستند، اما در عین حال نقش محوری در جامعه و سیاست لبنان دارند. بخش مقاومت در لبنان توانسته صلاحیتهای خود را حفظ کرده و مدیریت منسجمی ایجاد کند. بنابراین، این جریانها با اعتراضات و آشوبهای موجود دچار بحران اساسی نمیشوند.
سید حسن نصرالله در پایان سخنرانی اخیر خود اطمینان داد که جریان مقاومت آسیب نمیبیند و این جریان دچار هیجان نمیشود. باید به بنیانهای تحولات در کشورهایی مانند لبنان توجه کرد. میزان شناخت از اجتماع، فرهنگ و سیاست لبنان در ایران بسیار اندک است. از اینرو، تحلیلها و گزارشها در ایران بهشدت تحت تأثیر حوادث این کشور قرار میگیرد و برخی گمان میکنند که یک حادثه میتواند کل صحنه لبنان را تغییر دهد.
همچنین میتوان هزینه مقاومت و سازش را بهطور عینی در لبنان دید. جریان سازش در تحولات لبنان (جریان ۱۴ مارس و طرفدار حاکمیت غرب) در عرصه خارجی با محوریت کسانی مانند امانوئل ماکرون کار میکند. برباد رفتن استقلال لبنان و افزایش خشونت هزینه جریان سازش در این تحولات است. جریان مقاومت همگان را به آرامش و مسالمت دعوت کرده و از سیاسی کردن پرونده انفجار بندر بیروت پرهیز میکند.