خيزش مسکوت
تحولات انقلابي بحرين
تألیف: علي بغيري
مؤسسه مطالعات اندیشهسازان نور
۲۶۴ ص
نوبت چاپ: اول ـ ۱۳۹۵
موضوع: جنبشهاي اسلامي – بحرين ـ تاریخ -اسلام -کشورهاي عربي – تجديد حيات فکري- قرن ۲۱ م.- جنبشها و قيامها.
قیمت: ۱۸۰/۰۰۰ ریال
معرفی کتاب
کتاب خیزش مسکوت نوشته علی بغیری یکی از کتابهای نشر اندیشهسازان نور است که به مسالهی تحولات انقلابی بحرین و حوادث و اتفاقات با محوریت این موضوع میپردازد. این کتاب برای پژوهشگرانی است که در زمینه علوم سیاسی و مسائل بینالملل فعالیت میکنند. بعضی از کتابهای این مجموعه به خوانندگان کمک میکند با شناخت تاریخ پرشکوه اسلام و بررسی آن با شرایط زمانهی امروز بتوانند بینشی روشن تر از اوضاع زمانه داشته باشند. درباره کتاب خیزش مسکوت موسسه مطالعات راهبردی اندیشهسازان نور از سال ۱۳۹۶ تا امروز، فعالیت خود را در زمینههای مختلف آغاز کرده است. تحلیل تحولات منطقه و جهان، آیندهپژوهی و تدوین و اجرای پژوهش های راهبردی و کلان از مهمترین حوزه های فعالیت این موسسه تا کنون بوده است. حاصل این فعالیت، تولید بیش از ۱۰۰۰ مقاله و کتاب پژوهشی است. کتاب خیزش مسکوت یکی از آثار تخصصی این مجموعه است که به خواننده کمک میکند درک عمیقتری از مسايل سیاسی بینالمل داشته باشد. خواندن کتاب خیزش مسکوت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم این کتاب را به علاقهمندان و پژوهشگران علوم سیاسی و روابط بینالملل پیشنهاد میکنیم.
مقدمه
بحرين کشور کوچکي در همسايگي ايران است. اين کشور به لحاظ تاريخي و فرهنگي رابطهاي تنگاتنگ با ايران دارد. اين موضوع باعث شده که به ويژه درباره رابطه تاريخي اين کشور و چگونگي جدا شدن آن از ايران، آثار متعدي به رشته تحرير درآيد. آنچه در گذشته براي مؤلفان اهميت داشت، ابعاد تاريخي مسئله بحرين براي ايران بود.
با اين حال، با شروع تحولات خاورميانه و تسري آن به بحرين، نگاه مؤلفان به موضوع جديدي معطوف شده است. تحليل خيزشهاي انقلابي بحرين موضوع جديدي است که مؤلفان را به کنکاش فراخوانده است. با اين حال، بيشتر آثار در قالب مقاله منتشر شده و از آنجا که در حجم محدود مقاله پرداختن به ظرايف و دقايق موضوع دشوار است، طبيعي است که اين آثار از پرداختن به ابعاد و جزئيات متعدد اين موضوع ناتوان بودهاند.
موضوع ديگر آن است که تحولات بحرين ويژگيهايي دارد که آن را از تحولات مشابه خود در کشورهاي ديگر متمايز ميسازد. پررنگ بودن عامل شيعيان، طولاني شدن اين تحول در عين تبديل نشدن آن به جنگ داخلي و سکوت نهادهاي مؤثر بينالمللي و رسانهها، برخي از اين ويژگيهاي منحصربهفرد هستند. درباره ويژگي اخير، در حالي تحولات خاورميانه در کشورهايي همچون تونس، مصر، ليبي و حتي سوريه با بازتاب گسترده جهاني همراه بوده است که ناآراميهاي بحرين با سکوت رسانهاي و بيتوجهي نهادهاي مؤثر بينالمللي مواجه است و اين موضوع جاي تأمل دارد. به عنوان مثال، سازمان ملل و شوراي امنيت به سرعت در قبال تحولات سال ۲۰۱۱ ليبي واکنش نشان دادند. در ۲۲ فوريه ۲۰۱۱، مشاور دبيرکل سازمان ملل از حکومت ليبي تقاضا کرد که به مسئوليت خود در قبال شهروندان پايبند باشد. شوراي امنيت نيز به سرعت در قبال تحولات ليبي واکنش نشان داد و با استناد به ماده ۴۱ منشور ملل متحد، قطعنامه ۱۹۷۰ را صادر کرد که طي آن علاوه بر محکوم کردن اقدامات سرکوبگرايانه حاکميت، اقدامات غيرنظامي را در قبال اين کشور ضروري دانست و عضويت اين کشور از شوراي امنيت را به حالت تعليق درآورد. در فاصله کوتاهي بعد از اين قطعنامه، قطعنامه دوم به شماره ۱۹۷۳ صادر شد که در آن با استناد به دکترين «مسئوليت حمايت از غيرنظاميان» مجوز مداخله نظامي در ليبي را صادر کرد. اين در حالي است که درباره بحرين و با وجود طولاني شدن فرايند سرکوب در آن، هيچ يک از نهادهاي مؤثر بينالمللي، همچون شوراي امنيت، اقدامي صورت ندادهاند و تنها نهادهاي حقوق بشري، مثل عفو بينالملل بودهاند که به صدور بيانيه و اقدامات غيرالزامآور و بدون ضمانت اجرا متوسل شدهاند.
از طرف ديگر، براي متخصصان موضوع بحرين مسجل است که ارتباط تنگاتنگي ميان جامعه اين کشور با جامعه و فرهنگ ايران برقرار است. اين موضوع ميتواند سرنخي باشد براي ما در بررسي چرايي سکوت رسانهاي در قبال خيزش اين کشور. اما براي فهم دقيق چرايي اين سکوت نياز است ماهيت تحولات بررسي شوند. اين همان دغدغه اصلي اين اثر است. بنابراين، اين اثر ميکوشد تا با بررسي ابعاد مختلف تحولات انقلابي بحرين، به نحوي ماهيت آن را مشخص سازد که خواننده بتواند از گذر مطالعه آن خودبهخود به پاسخي مناسب براي سکوت نهادها و رسانههاي بينالمللي در قبال تحولات بحرين دست يابد.
سکوت داعيان حقوق بشر ميتواند بر ماهيت متفاوت اين تحول از تحولات مشابه در ساير کشوهاي منطقه تأکيد ورزد. به عبارت ديگر، احتمال اين موضوع زياد ميشود که تحولات بحرين در جهتي به غير از دموکراسيخواهي و اعتراض به وضعيت اقتصادي باشد، چراکه اين اصول نهتنها مخالف نظر جامعه جهاني نيستند، بلکه حمايت آن را نيز به دست خواهند آورد. به علاوه، وجود اشتراک زياد ميان جامعه بحرين و جامعه ايران احتمال اين موضوع را تقويت ميکند که تحولات بحرين در جهتي همراستا با ديدگاه جمهوري اسلامي ايران صورت پذيرد.
با توجه به اين ملاحظات، رفتهرفته به فرضيه اصلي اين کتاب نزديک ميشويم. اين فرضيه در راستاي آنچه که مقام معظم رهبري تبيين کردهاند، ميباشد. ايشان تأکيد دارند که تحولات خاورميانه «بيداري اسلامي» است. اين کتاب سعي دارد اين فرضيه را در بحرين بررسي کند. درصورت تأييد اين فرضيه، ميتوان سکوت رسانهاي غرب را به ميزان زيادي علتيابي کرد. در اين راستا، کتاب حاضر سعي دارد تا در قالب فصول زير درباره اين مسئله کنکاش کند.
فصل اول بر اين پيشفرض استوار است که اگر تحولات خاورميانه را نتيجه اسلامخواهي بدانيم، اين اسلامخواهي بايد چه ويژگيهايي داشته باشد؟ در اين راستا مهمترين فرضيه موجود در اين باب، يعني بيداري اسلامي را کاوش ميکنيم. همچنين اين فصل به سؤالات زير پاسخ ميدهد:
بيداري اسلامي چيست؟ آيا ميتوان الگوي واحدي از آن استنباط کرد؟ آيا برداشتهاي مختلف از اسلام، به برداشتهاي مختلف از اسلامخواهي منطقه نيز منتهي ميشود؟ کدام برداشت را ميتوان بيداري اسلامي ناميد؟ ويژگيهاي بيداري اسلامي چيست؟ در اين فصل نشان ميدهيم که اگر بنا را بر بيداري اسلامي قرار دهيم، کداميک از الگوهاي موجود بيشتر قادر به تبيين آن است و چرا ساير الگوها اين توانمندي را ندارند. براي اين منظور، چهار الگوي کلان و مهم، نوعثمانيگرايي، سلفيه، اخوانالمسلمين و الگوي جمهوري اسلامي ايران، بررسي ميشوند. اين چهار الگو را ميتوان معروفترين الگوهاي موجود در جهان اسلام ناميد که رقباي يکديگر هستند. در پايان اين فصل، به صورت مختصر موضوع بحرين را با توجه به قويترين الگو تحليل ميکنيم. ميزان انطباق ميان تحول بحرين با الگوي مذکور در فصول ديگر دقيقتر بررسي ميشود.
فصل دوم سعي دارد تا به صورت اجمالي و مختصر خواننده را با ابعاد جغرافيايي، ژئوپليتيک، جمعيتشناختي و اقتصادي اين کشور آشنا سازد. اين فصل به نحوي در آثار متعدد ديگر نيز انعکاس يافته است. با اين حال، ويژگي خاص اين فصل در آن است که عوامل مذکور در رابطه با هدف کتاب بررسي ميشوند. به عبارت ديگر، در اين فصل سعي نمودهايم بر عواملي دست گذاريم که ما را براي فهم چرايي خيزش بحرين ياري ميرسانند. اين فصل تا حدودي خواننده را با دلايل اهميت بحرين براي قدرتهاي بينالمللي و همچنين برخي از ويژگيهاي جمعيتشناختي و اقتصادي مؤثر در تحولات اين کشور آشنا ميسازد.
فصل سوم ساختار سياسي بحرين را بررسي ميکند. با اين حال، تمرکز اين فصل نه بر همه ابعاد ساختار سياسي، بلکه بر پارلمان است. اين فصل سعي دارد با توجه به نقش پارلمان، شکلگيري و ايجاد رقابت ميان گروههاي سياسي بحرين را بررسي کند. در اين فصل سعي بر آن است تا روند مبدل شدن اين گروهها از گروههايي انتقادي و طرفدار اصلاحات به گروههايي انقلابي بررسي شود و در نهايت مشخص ميشود که کدام جناح يا گروه در جلب نظر جامعه بحرين موفقتر عمل کرده است و چرايي اين موضوع بررسي ميشود. در اين فصل نشان ميدهيم که چگونه روند رقابت احزاب،[۱] تحولات را شکل ميدهد و از ميان اهداف مختلف چگونه از اسلامخواهي استقبال ميشود و به توسعه فعاليت برخي احزاب ميانجامد و چرا بهتدريج اقبال عمومي از برخي احزاب به سمت احزابي ديگر تغيير پيدا ميکند؟
پس از مقدمات تفصيل داده شده در فصول قبل، مهمترين فصول کتاب دو فصل چهار و پنج هستند. فصل چهارم به عوامل شکلگيري تحولات بحرين مربوط است. برخلاف فصل دوم که بيداري اسلامي در آن مفروض بود، در اين فصل سعي کردهايم تا همه عوامل در قالبي انتقادي و با نقد و بررسي نظريههاي رقيب فرضيه اصلي کتاب بررسي شوند. براي اثبات يا رد هر نظريه تا جاي امکان به آمار و ارقام استناد دادهايم. همچنين مشخص ميکنيم که هر نظريه چه ميزان موفقيت دارد. در اين فصل سعي بر آن است تا علتالعلل تحولات بحرين را بررسي کنيم. به عبارت ديگر، علت لازم اين تحولات چه بوده است؟ بنا بر فرضيه کتاب، اين علت را بايد در بيداري اسلامي جستوجو کرد. در اين فصل به سؤالات زير پاسخ داده ميشود:
چگونه و چرا علل ديگر را نميتوان علتالعلل دانست؟ چرا تحولات بحرين به صورتي خاص شکل گرفته است؟ آيا تحولات بحرين در نتيجه نارضايتي اقتصادي رخ دادهاند يا نارضايتي از فضاي بسته و نبودن دموکراسي؟ ميزان گرايشات ناسيوناليسم عرب در تحولات بحرين چه مقدار است؟ آيا تحولات بحرين جنگ داخلي است يا رقابت ميان احزاب براي در دست گرفتن قدرت؟ آيا ميتوان تحولات بحرين را با استفاده از تئوريهاي محروميت نسبي و توقعات فزاينده تحليل کرد يا خير؟
در اين فصل در درجه نخست، چگونگي تلاش هر يک از اين نظريهها را براي انطباق بر تحولات خاورميانه و سپس ميزان انطباقپذيري آنها با نمونه بحرين بررسي ميکنيم. همچنين، براي اثبات نظريه بيداري اسلامي، تا حدودي نظريات رقيب در ساير کشورهاي متحول شده را نيز بررسي ميکنيم. در اين فصل، براي اثبات فرضيه بيداري اسلامي، آمارهاي متعددي از جمله آمار مربوط به شاخصهاي دموکراسي و اقتصاد در کشورهاي عرب را بررسي ميکنيم.
فصل پنجم در امتداد فصل قبل قرار دارد. در اين فصل يکي ديگر از دلايل فرعي دخيل در شکلگيري تحولات بحرين را بررسي ميکنيم. درحاليکه در فصل قبل بر عوامل داخلي تمرکز کرديم، اين فصل عوامل خارجي را مطالعه ميکند. در اين فصل چرايي اهميت بحرين براي قدرتهاي جهاني و منطقهاي و اهداف آنها از حفظ رابطه با دولت بحرين را بررسي ميکنيم. بخشي از پاسخ به چرايي سکوت جامعه بينالملل در قبال تحولات بحرين در اين فصل روشن ميشود. البته، ما بر سه بازيگر اصلي خارجي، رژيم صهيونيستي، ايالات متحده و عربستان سعودي تمرکز ميکنيم. در چرايي انتخاب اين سه بازيگر بايد گفت که بازيگران خارجي ديگر تا حدود زيادي از رفتار اين سه تبعيت ميکنند و روابط حکومت بحرين با اين سه، به شدت حساسيت گروههاي مخالف را برانگيخته است. در فصل ششم علاوه بر خلاصه، چرايي طولاني شدن تحولات بحرين و چشمانداز آن را بررسي ميکنيم.
نکات اصلي
ـ در حالي که تحولات خاورميانه در کشورهايي همچون تونس، مصر، ليبي و حتي سوريه با بازتاب گسترده جهاني همراه بوده است، ناآراميهاي بحرين با گذشت چند سال همچنان در سکوت جامعه بينالمللي گم شده است و اين موضوع جاي تأمل دارد.
ـ ارتباط تنگاتنگي ميان جامعه بحرين با جامعه و فرهنگ ايران برقرار است.
ـ ماهيت تحولات بحرين از آنچه که در ساير کشورهاي عرب رخ داده متفاوت است، چراکه در تمام آنها غرب از مخالفان حکومت حمايت کرده يا حداقل از آن در مقابل مخالفان دفاع نکرده است. در بحرين نهتنها غرب از انقلابيان حمايت نکرده، بلکه شرايط را در جهت ايجاد خفقان و سرکوب آنها فراهم ساخته است.
ـ فرضيه اين کتاب آن است که همسويي تحولات بحرين با بيداري اسلامي مدنظر جمهوري اسلامي ايران به ناخرسندي غرب از انقلابيان و سکوت در مقابل سرکوب آنها انجاميده است.