تاريخ، عقايد و سير تحول جنبش انصارالله يمن

نویسنده: محمد رئيسي

تعداد صفحه: 240

تومان 140,000

موجود در انبار

موجود در انبار

توضیحات

سخن ناشر
جنبش انصارالله را مي‌توان یکی از جدیدترین و مؤثرترین جنبش‌های سیاسی و مذهبی در عرصه منطقه خاورمیانه محسوب کرد. این جنبش که در دوره بعد از آغاز جنبش مردمي‌ در یمن از سال ۲۰۱۱ به اين عنوان معروف شد، پس از بركناري علي عبدالله صالح به شهرت جهانی دست یافت. اين جنبش از ریشه‌های بسیار طولانی و عمیق و از ابعاد مختلف و مهمي ‌برخوردار است. پیدایش انصارالله از یک سو از شرایط سیاسی و اجتماعی یمن و به ویژه ویژگي‌ها و فضای خاص استان صعده ناشی شده و از سوی دیگر از روندها و تحولات منطقه‌ای چند دهه گذشته به ويژه پیروزی انقلاب اسلامی ایران و پیامدهای منطقه‌ای آن تأثير پذیرفته است. بر این اساس شناخت این جنبش به عنوان یکی از نوظهورترین جنبش‌های سیاسی و اجتماعی در عرصه خاورمیانه مستلزم بررسی مسائل و عرصه‌های مختلفی است که به پیدایش، تکوین و نقش‌آفرینی انصارالله مربوط است.
در تبیین ضرورت‌های بررسی و شناخت انصارالله یمن مي‌توان به مسائل و الزامات مختلفی توجه کرد. مسئله نخست در این خصوص اهمیت بالای تحولات یمن در معادلات پيچيده منطقه و جهان با توجه به تجاوز نظامی عربستان سعودی به اين کشور است. در حالی که یمن تا سال‌های گذشته از اهمیت بالایی در سطح منطقه برخوردار نبود و تنها به عنوان کشوری کوچک و فقیر در شبه‌جزیره عربستان و در سایه سياست‌هاي عربستان سعودی محسوب مي‌شد، تحولات چند سال اخیر این کشور را به یکی از حوزه‌های راهبردي و تأثيرگذار منطقه‌اي تبدیل کرده است. به رغم اینکه به لحاظ تاریخی و تمدنی، يمن از سرزمین‌های توسعه یافته در جهان عرب و از حوزه‌های تأثيرگذار در عصر اسلامي ‌بوده، اما تحولات سیاسی منطقه‌اي و بين‌المللی به خصوص در قرن بیستم این کشور را از جایگاه واقعی و تأثيرگذار خود دور کرد. چرا که رقابت‌های بین قدرت‌هاي بزرگ جهانی و بازیگران منطقه‌ای یمن را به سوی چندپارگی و منازعات بی‌سرانجام و پرهزینه برد و در نهایت این کشور را در سایه سياست‌هاي توسعه‌گرایانه همسایه‌های نزدیک قرار داد. به خصوص اینکه عربستان سعودی سعی کرد تا یمن را به کشوری ضعیف و تحت کنترل خود تبدیل کند و قدرت گرفتن یمن را به عنوان نقطه شروعی برای ضعف و بی‌ثباتی درونی خود تلقي کرد.
هر چند یمن در دوره حاکمیت امامان زیدی با نارضایتي‌های مردمی همراه بود، اما برافتادن حکومت امامان زیدی و ایجاد نظام جمهوری در این کشور نیز نتوانست به دوره‌اي از پیشرفت و توسعه برای یمني‌ها بیانجامد. دوره جمهوری در یمن که تا زمان کنار رفتن صالح از قدرت حدود پنج دهه به طول انجامید با مناقشات و رقابت‌های بین شمال و جنوب و قصه جدایی و اتحاد و همچنین مداخلات خارجی مختلف همراه بود. با این حال از هنگامي‌كه علی عبدالله صالح و حزب کنگره ملی توانست تسلط خود بر امور یمن را حفظ کرده و به کنترل عمده روندهای سیاسی و اجتماعی این کشور بپردازد، شرایط یمن به گونه‌ای دیگر تغییر کرد. در دوره حاکمیت علی عبدالله صالح بر یمن نوع نگرش وی به حکومت و شیوه حکمرانی‌اش در عرصه داخلی و همچنین نوع طراحي‌ها و مدیریت وی در سیاست خارجی باعث کاهش بیشتر جایگاه و منزلت یمن در عرصه منطقه‌ای شد.
علی عبدالله صالح و حزب کنگره مردمی قادر به تغییر مسائل اساسی سیاست در یمن از رقابت در مورد اهداف و برنامه‌ها به سوی کسب وفاداری شخصیت‌ها و رهبران قبایل بود و در نتیجه منابع کشور را به سمت تحقق اهداف محدود و تنگ‌نظرانه‌اي سوق داد. بر این اساس حزب كنگره مردمي تحت رهبری صالح دارای پیوندها و ارتباطات مهمي‌ با رهبران قبایل و شخصیت‌های سیاسی بود. همچنین اغلب رهبران و فرماندهان ارتش ارتباط تنگاتنگی با حزب کنگره مردمی و شخص علی عبدالله صالح داشتند که ارتش را به عنوان یکی از ابزارهای مهم حزب مطرح ساخته بود. در مجموع این سیاست نه تنها باعث توسعه و پیشرفت داخلی یمن نشد، بلکه ‌اين کشور را روز به روز به سمت فقر و عقب ماندگی بیشتر سوق داد.
با توجه به آنكه سیاست خارجی کشورها به نوعی ادامه سیاست داخلی آنها محسوب مي‌شود، حکومت صالح به‌رغم برخی اختلافات اولیه با سعودي‌ها به تدریج به سمت نوعی از همکاری و همگامي‌ با سیاست عربستان سعودی در منطقه حرکت کرد. در نتیجه عربستان سعودی به تضعیف و کنترل نقش منطقه‌اي یمن از طریق ارتباط ویژه با حکومت صالح پرداخت. صالح نیز سعی در کسب کمك‌ها و حمایت‌های خاص عربستان سعودی در جهت تداوم حاکمیت خود در یمن داشت. از این رو روز به روز نقش منطقه‌ای یمن تضعیف و استقلال سیاسی آن تحت تأثير نوع حکومت صالح و رویکرد سلطه‌طلبانه عربستان سعودی به تحلیل رفت. این شرایط باعث ایجاد اعتراضات گسترده و سراسری مردم یمن در سال ٢٠١١ برای کنار زدن صالح از قدرت و حرکت تدریجی به سوی بهبود وضعیت سیاسی و اقتصادی داخلی و همچنین ترمیم نقش منطقه‌اي این کشور شد.
در واقع خیزش مردمی یمن در سال ۲۰۱۱ واکنشی در مقابل عقب‌ماندگی و عدم توسعه‌یافتگی داخلی از یک سو و تضعیف استقلال ملی و نقش منطقه‌اي این کشور بود. در اين بين ابتکار شورای همکاری خلیج فارس با طرحی برای جلوگیری از دگرگونی جدی در ساختار قدرت و به خصوص نقش منطقه‌اي یمن بود و موانع جدی در برابر تحقق مطالبات مردمی ایجاد کرد. تحولات بعدی در این کشور یعنی شروع و گسترش دوباره اعتراضات مردمي ‌به رهبری انصارالله و نارضایتی ارتش یمن از وضعیت جدید باعث شد تا تحولات یمن وارد مرحله جدید و متفاوتی شود. در این مرحله در حالی که منازعات درونی یمن گسترش یافت و تحولات به سمت سیطره انصارالله بر تمامی یمن پیش رفت، تجاوز نظامی عربستان سعودی، روندهای نظامي‌ را بر روندها و دستورکارهای سیاسی اولویت داد.
تجاوز نظامی عربستان سعودی و متحدین آن به یمن، واکنشی برای تلاش انصارالله برای در دست گرفتن قدرت و در نتیجه، هدایت این کشور به سمت توسعه داخلی و به خصوص نقش منطقه‌اي مستقل بود، اما سعودي‌ها هرگز حاضر به خارج شدن یمن از کنترل خود و حرکت به سمت ایفای نقشی مستقل در منطقه نبودند. بر این اساس بود که واکنشی رادیکال در قالب حملات نظامي‌گسترده نسبت به قدرت‌گيري انصارالله نشان دادند. لذا یمن وارد مرحله نوینی شد که نشانگر افزایش اهمیت استراتژیک منطقه‌اي آن و تبدیل شدن به یکی از مهم‌ترين بحران‌ها در خاورمیانه است. به خصوص اینکه عربستان سعودی، یمن را به عنوان یکی از حوزه‌های رقابت مهم منطقه‌اي خود با ايران تلقی مي‌كند و نسبت به نقش منطقه‌اي آن به شدت حساس است. در حالی که سعودي‌ها خواستار تداوم نقش گذشته یمن به عنوان کشوری تحت کنترل هستند که خارج از چارچوب‌های طراحی شده از سوی شورای همکاری حرکت نمي‌كند، ایران به‌ ايفای نقش منطقه‌اي مستقل و جدید از سوی یمن تمایل دارد. بر این اساس تحولات یمن و نقش کلیدی انصارالله به موضوعی مهم در چارچوب توازن قدرت منطقه‌اي تبدیل شده و بررسی آن از اهمیت بالایی برخوردار است.
در کنار اهمیت منطقه‌اي بررسی انصارالله یمن، جنبه مهم دیگری که آن را برای مطالعه بیشتر پراهمیت مي‌سازد با نگاه به انصارالله به عنوان یک جنبش مذهبی ـ سیاسی با دیدگاه‌های ایدئولوژیک خاص خود است. از این منظر مي‌توان انصارالله را به رغم ریشه‌های کهن آن، یکی از جدیدترین نمونه‌های جنبش‌های اسلامی و سیاسی در منطقه خاورمیانه تلقی کرد که نزدیکي‌های خاص با انقلاب اسلامی و چارچوب‌های ایدئولوژیک و سیاسی آن دارد. انصارالله به لحاظ تعلق به مذهب زیدی به صورت اصولی به شیعیان نزدیک هستند، اما نکته مهم‌تر تأثيرپذیری این جنبش از انقلاب اسلامي‌ به لحاظ ایدئولوژیک و سیاسی است. شعارهای پنج‌گانه انصارالله (الله‌اکبر، مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل، لعنت بر یهود؛ پیروز باد اسلام) نزدیکی جدی این جنبش با اهداف و شعارهای انقلاب اسلامي‌ را نشان مي‌دهد. در عرصه عمل نیز این جنبش علاوه بر پیوند فکری ـ سیاسی و عینی با جمهوری اسلامی ایران و رهبران آن رفتارهایی را از خود بروز مي‌دهد که در چارچوب اهداف و طرح‌های منطقه‌اي ایران جای مي‌گیرد.
انقلاب اسلامی ایران آغاز مرحله نوینی در روابط بين‌المللی و شرایط منطقه‌اي غرب آسیا بود که باعث ظهور دولتی اسلامی ومستقل و خواستار آزادی عمل در عرصه سیاست خارجی خود شد. همچنین این انقلاب و بازتاب‌های آن به ظهور تدریجی جنبش‌های اسلامي‌برجسته‌اي منجر شد که به بازیگرانی مهم در منطقه تبدیل شدند و به عنوان عناصری مهم در منظومه منطقه‌اي جمهوری اسلامی ایران عمل کردند. حزب‌الله لبنان به عنوان مهم‌ترين جنبش اسلامی ناشی از انقلاب اسلامي‌بود که به تغییراتی استراتژیک در معادلات منطقه و منازعات اعراب با رژیم صهیونیستی انجامید. جنبش انصارالله نیز به عنوان جدیدترین نوع از این جنبش‌ها محسوب مي‌شود که از ظرفیت‌های مهمي‌ برای ایجاد تغییر در حوزه جنوب شبه‌جزیره عربی برخوردار است و به لحاظ سیاسی و ایدئولوژیک از جنبش‌های متأثر از انقلاب اسلامی محسوب مي‌شود. از این رو بررسی انصارالله به عنوان جنبشی سیاسی ـ مذهبی متأثر از انقلاب اسلامی نیز در عرصه بررسي‌های مربوط به انقلاب اسلامی، جنبش‌های اسلامی و سیاست نهضتی و خارجی جمهوری اسلامی ایران اهمیت بالایی پیدا مي‌كند.
‌بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام خمینی(ره) در سال ۱۹۷۹م برخی زیدي‌های یمن طرحی را مبنی بر ایجاد یک جنبش دینی ـ سیاسی ارائه کردند. این طرح در سال ۱۹۸۲م توسط علامه صلاح فلیته در استان صعده مورد تحقیق و بررسی قرار گرفت. در همین راستا «اتحاد الشباب» در سال ۱۹۸۶م شکل گرفت.
‌در سال ۱۹۸۸م فعالیت اتحاد الشباب با توجه به بازگشت سران زیدی که متعاقب انقلاب ۱۹۶۲م به عربستان گریخته بودند، به شدت گسترش یافت. سال ۱۹۹۲م هسته مرکزی و اولیه جریان «منتدی الشباب المؤمن» به معنای «انجمن جوانان مؤمن» به دست محمد سالم عزان، عبدالکریم جدبان، محمد بدرالدین الحوثی و تعدادی دیگر شکل گرفت. در سال ۱۹۹۷م نام انجمن از یک مفهوم فرهنگی به مفهوم سیاسی تغییر کرد و به «تنظیم الشباب المؤمن» به معنای «سازمان جوانان مؤمن» تغییر پیدا کرد و مسئولیت آن به سید حسین بدرالدین الحوثی منتقل شد، در حالی که پدر وی نیز مرجعیت عالی سازمان را بر عهده داشت. وقتی سید حسین وارد سازمان شباب المؤمن (جوانان مؤمن) گردید، رویکرد مذهبی، فرهنگی، آموزشی و سیاسی آن را با آموزش‌های نظامي‌ تحت‌الشعاع قرار داد و آموزش‌های نظامي‌ را نیز در کنار آموزش‌های فرهنگی و مذهبی به جوانانی که به شباب المؤمن می‌پیوستند، ارائه داد. دولت یمن با مشاهده اين وضعیت، فعاليت‌هاي شباب المؤمن را محدود کرد. بعد از محدود شدن فعاليت‌هاي سید حسین از طرف دولت، وی در حيدان سكونت گزيد و كار تبليغي را در مسجد بزرگ اين منطقه كه در شرق صعده واقع است شروع و از سال ۱۹۹۹ با عنوان امام جمعه مسجد حيدان به صورت جدي افكار خود را طي چهار سال تبليغ كرد و از حيدان كار خود را به مران و ساير مناطق صعده گسترش داد. در همین دوران زمینه‌های حرکت زیدیه به رهبری سیدحسین بدرالدین الحوثی با شعار استکبارستیزی و مقابله با آمریکا در سطح مناطقی از یمن به وجود آمد. سید حسین به‌رغم اینکه به دلیل جانبداری از انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام خمینی(ره) و حزب‌الله لبنان و حمایت از مقاومت اسلامی فلسطین با رژیم علی عبدالله صالح دچار اختلاف شده بود، همچنان با شجاعت، سياست‌هاي مداخله‌جویانه آمریکا در یمن را محکوم مي‌كرد.
در تاریخ ۱۷ ژانویه ۲۰۰۲م سید حسین الحوثی خواستار تحریم کالاهای آمریکایی و اسرائيلی شد. وی شعار «الله‌ اکبر، مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائيل، لعنت بر یهود و پیروز باد اسلام» را شعار رسمی جنبش اعلام کرد و طرفداران وی پس از هر نمازی این شعار را سر مي‌دادند. شخصیت ضد استکباری و تقید او به اسلام باعث شد تا جمعیت‌های زیادی در یمن از او پیروی کنند. منش و روحیه سید حسین موجب افزایش محبوبیت وی در یمن به ویژه میان زیدي‌ها گردید و باعث شد تا علی عبدالله صالح با او به شدت مخالفت کرده و او را تحت فشار قرار دهد. از سال ۲۰۰۲م حکومت یمن به بهانه ‌اينکه حوثي‌ها در صدد به دست گرفتن قدرت و بازگرداندن حکومت ائمه زیدی هستند و از طرف جمهوری اسلامی ایران و حزب‌الله لبنان حمایت مي‌شوند، اقدام به دستگیری و بازداشت جوانان طرفدار وی نمود، اما زمانی که رژیم پی برد با دستگیری طرفداران حوثی کار به جایی پیش نخواهد برد، تصمیم گرفت تا با قوه قهریه آنها را سرکوب کند. ‌
پس از واقعه ۱۱ سپتامبر علی عبدالله صالح برای تضعیف و از بین بردن جنبش الحوثی از فرصت استفاده نمود و با طرح اتهامات واهی سعی نمود تا مقامات آمریکایی را متقاعد کند که جریان سید حسین الحوثی خطری بیش از خطر القاعده در یمن مي‌باشد و توسط ایران و حزب‌الله حمایت مي‌شود، از شیوه امام خمینی(ره) پیروی کرده و شعار استکبارستیزی سر مي‌دهد و مي‌خواهد دولتی شبیه ايران به وجود آورد. اضافه بر آن، یمن کشورهای عرب خلیج فارس بخصوص عربستان سعودی را قانع کرد که الحوثی، شیعه اثنی عشری است و چنانچه پیروز شود شیعیان، عربستان را محاصره خواهند کرد. در این میان الحوثی و یارانش كاملاً متوجه ‌اين توطئه شدند و فمهیدند که دولت مي‌خواهد پرونده تروریسم و مشکلات پیش آمده را به گردن زیدیه بیندازد.
‌علی عبدالله صالح (رئيس‌جمهور وقت یمن) برای کسب حمایت ایالات متحده آمریکا و همچنین برخی کشورهای غربی دیگر در سال ۲۰۰۴م راهی نشست سران هشت کشور صنعتی در آمریکا شد. او بعد از بازگشت از آمریکا و تحریک سیاستمداران آمریکایی علیه حوثي‌ها، توانست چراغ سبز کاخ سفید را برای جنگ با حوثي‌ها به دست آورد و لذا بلافاصله به بهانه دستگیری سید حسین الحوثی، ارتش را روانه صعده کرد و کشتار خونینی به راه‌انداخت. کشتار رژیم یمن در صعده با حمایت‌های ‌منطقه و بين‌المللی و همچنین سانسور شدید رسانه‌اي همراه بود. این جنگ تا ۱۰ سپتامبر ۲۰۰۴م که شهر مران به تصرف ارتش درآمد و سید حسین شهید شد، ادامه داشت. پس از شهادت سید حسین، علی عبدالله صالح گمان مي‌كرد که بر منطقه صعده و زیدي‌های آن مسلط خواهد شد. اما به‌رغم گمان وی، این روند ادامه یافت و جنگ‌های دیگری بین آنها ایجاد شد که به جنگ‌های شش‌گانه صعده مشهور شد.
‌‌پس از شهادت سید حسین بدرالدین الحوثی، در مقطعی علامه بدرالدین رهبری جنبش را بر عهده گرفت و طی جنگ سوم، سید عبدالملک الحوثی فرزند کوچکتر وی و برادر سید حسین، رهبری جنبش را بر عهده گرفت و تا زمان انقلاب فوریه سال ۲۰۱۱ همچنان دولت از جنگ و چالش با حوثي‌ها کوتاه نیامد، ولی به‌رغم حمایت‌های گسترده خارجی از سرکوب حوثي‌ها از جمله آمریکا، عربستان سعودی، شورای همکاری خلیج فارس و… دولت نتوانست به دستاورد چشمگیری در جهت تضعیف و نابودی جنبش الحوثی برسد.
لازم به ذکر است که سلسله امامان زیدی به خاطر حکومت بیش از هزار و دویست ساله خود بر یمن که بعضاً با انتقاداتی نیز همراه است، در میان مردم از سابقه خوبی برخوردار نبودند و لذا ایجاب مي‌كرد جنبش انصارالله که به عنوان نظام ائمه زیدی معرفی شده با انجام فعاليت‌هاي فرهنگی و اجتماعی مؤثر و مستمر، این سابقه را از ذهن مردم پاک کند. این امر بعد از آغاز انقلاب جوانان در فوریه سال ۲۰۱۱ میلادی در این کشور با سرعت بیشتری پیش رفت و انصارالله توانست پس از تحمل چندین سال سرکوب و ظلم و ستم و تبلیغات منفی حکومت علی عبدالله صالح، از فضای سیاسی بازتری که نسبت به گذشته ‌ايجاد شده بود، بهره‌برداری نموده و به جمع انقلابیون بپیوند و با فعاليت‌هاي فکری، فرهنگی و اجتماعی در استان‌ها و شهرهای مختلف یمن، افکار خود را به مردم معرفی کرده و وجهه خود را بهبود بخشد و جایگاه مردمي ‌خود را در یمن گسترش داده و تقویت نمایند و نام «انصارالله» را نیز بر خود نهادند. اعضاي انصارالله موفق شدند خود را وارد عرصه سیاسی یمن کنند و با تحلیل درستی که از اوضاع یمن داشتند، به عنوان یک جریان فعال و قدرتمند سیاسی نقش مهمي‌را در روند تحولات یمن ایفا کنند و فریب تبلیغات جریان‌ها و کشورهای فرصت‌طلب را نخورند و نقشه‌ها و برنامه‌های آنها را برملا کنند و به یک قدرت نظامی و سیاسی بی نظیر و دارای یک رهبر قوی تبدیل شوند.
آنچه باعث مطرح شدن جدی انصارالله در سطح منطقه‌اي و بين‌المللی شد، تحولات بعد از ۲۰۱۴ و در دوره ریاست جمهوری عبدربه منصور‌ هادی بود. در این دوره نوع مدیریت منصور هادی که در چارچوب طرح شورای همکاری خلیج فارس صورت مي‌گرفت، باعث به نتیجه نرسیدن مطالبات مردمی و آغاز دوباره اعتراضات مردمي شد. در چنین شرایطی انصارالله به عنوان نیروی سیاسی و امنیتی فعال و انقلابی وارد عمل شد و رهبری جریان اعتراضات را در دست گرفت. البته در همین حال قدرت نظامی انصارالله و تسلط آن بر مناطق شمالی یمن یعنی صعده و عمران نیز شروع شده بود و سرانجام به سیطره اين جنبش بر صنعا انجامید. با این حال اختلافات و درگیري‌ها بین انصارالله و ارتش یمن از یک سو و دولت منصور هادي و متحدین آن مانند حزب اصلاح از سوي ديگر سرانجام به خروج ‌هادی از یمن و تسلط ارتش و انصارالله بر سراسر یمن منجر شد. اما عربستان سعودی که شرایط جدید را به زیان خود ارزیابی مي‌كرد با اقدام به تجاوز نظامي‌به آغاز مرحله جدیدی در عرصه سیاسی و امنیتی یمن دست زد.
با توجه به اهمیت بررسی و تحقیق در خصوص انصارالله، ‌تحقیقات انجام شده در ایران و کشورهای دیگر نشان مي‌دهد که تاکنون در این باره کتابی نگاشته نشده است و تنها برخی مقالاتی درباره آن نوشته شده است. با توجه به آنكه موضوعات مختلف مربوط به اهمیت انصارالله به خصوص جايگاه آن در جنبش‌های اسلامی و مسائل منطقه‌اي خاورمیانه پژوهشي صورت نگرفته است. كتاب حاضر در اين رابطه تا حدي بديع محسوب مي‌شود. این کتاب حاصل مطالعات پراکنده و رصد ۱۳ ساله اخبار و مقالات و يك سال فعالیت پیوسته و مصاحبه‌های مختلف تخصصی با بعضی فعالان سیاسی یمن مي‌باشد.
کتاب حاضر مشتمل بر یک مقدمه، شش فصل و یک نتیجه‌گيري است. فصل اول به پیشینه تاریخی و اصول اعتقادی زیدیه اختصاص یافته تا بستر مناسبی برای فهم جنبش انصارالله و فعاليت‌هاي آن مطرح شود. در فصل دوم روند پیدایش و تکوین جنبش انصارالله مورد بررسی قرار گرفته و از جمله به اهداف و اصول فکری این جنبش و رهبران آن اشاره شده است. در فصل سوم نویسنده به نحوه تعامل انصارالله با ساختار سیاسی و حکومت یمن در دوره حاکمیت علی عبدالله صالح و به خصوص جنگ‌های شش‌گانه بین حوثي‌ها و دولت یمن پرداخته است. فصل چهارم به تبیین نقش و عملکرد انصارالله در دوره بعد از انقلاب مردمی ۲۰۱۱ ‌تا زمان تسلط انصارالله بر صنعا پرداخته شده است. در فصل پنجم نیز تجاوز نظامی ائتلاف تحت رهبری عربستان سعودی به یمن و واکنش‌ها و تحولات مختلف مربوط به آن مورد بررسی قرار گرفته است. در فصل ششم و آخر کتاب نیز تلاش شده است روابط انصارالله با بازیگران داخلی و ‌خارجی یمن تبیین شود. در پایان نیز نتیجه‌گیری کتاب ارائه شده است.

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “تاريخ، عقايد و سير تحول جنبش انصارالله يمن”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *