توضیحات
سخن ناشر
آنچه امروزه «افراطگرايي» در پاکستان ناميده ميشود، پديدهاي چندلايه و پيچيده است که درک مباني، ريشهها، عملکرد و دورنماي آن به سهولت و به طور متقن امکانپذير نيست. شايد بتوان گفت اين پديده محصول فرايندي است كه در پرتو راهبردها، سياستها و رقابتهاي بينالمللي و منطقهاي شکل گرفته است و تحت تأثير آن استمرار خواهد يافت. در حال حاضر، در جنوب آسيا جبهة وسيعي به بهانة مقابله با افراطگرايي گشوده شده که پيامد بلافصل آن سرريز بحران و خشونت به مناطق پيراموني از جمله مرزهاي شرقي جمهوري اسلامي ايران است. بخش بزرگي از جبهة مذکور، گروههاي افراطگراي پاکستاني هستند که فهم روند تحولات منطقهاي، مستلزم درک افکار، عقايد و رفتار آن گروههاست. پژوهش حاضر به منظور دستيابي به اين مهم، ماهيت و عملکرد گروههايي چون «تحريک طالبان پاکستان»، «بقاياي سازمان القاعده»، «شوراي کويته»، «سپاه صحابه»، «لشکر جهنگوي»، «نهضت نفاذ شريعت محمدي»، «شبکه حقاني»، «لشکر طيبه» و… را مورد بررسي قرار داده است. اين واکاوي در محورهايي مانند: «مباني و ريشههاي فکري، اجتماعي و اعتقادي»، «سازماندهي و ساختار تشکيلاتي»، «ايدئولوژي و نظام فکري»، «رويکردها و عملکردها»، «راهبرد مبارزاتي و تاکتيکها»، «جايگاه گروه در راهبردهاي بينالمللي»، «آثار و پيامدهاي ملي، منطقهاي و بينالمللي فعاليتها» و «آيندهشناسي وضعيت هويتي ـ رفتاري گروهها» صورت گرفته است. در مجموع پيوند اين گروهها با برخي تحولات سياسي ـ اجتماعي درون پاكستان و ملاحظات راهبردي بينالمللي موجب شكلگيري و نهادينه شدن نگرش افراطگرايانه از آموزههاي ديني شده است. بستر ترويج اين برداشت از اسلام، مدارس مذهبي و ميليتاريزه شدن باورهاي عقيدتي بوده كه پيامدهاي مخرب آن در قالب فرقهگرايي، طالبانپروري و اختلافات مذهبي ـ عقيدتي ظهور کرده است.
پس از تغيير ساختار دوقطبي نظام بينالملل در ابتداي دهه ۱۹۹۰م، فرهنگ رقابتِ جنگ سرد در قالبها و روشهاي ديگري بازتوليد شد. ايالات متحده امريكا كه پس از فروپاشي رقيب شرقياش، دچار بحران معنا و چالش هويت سياسي ـ امنيتي شده بود، به دنبال عامل و عنصري جايگزين براي نشاندن بر جايگاه دشمني غرب بود. پس از ايدئولوژي ماركسيستي، ايدئولوژي ضدامپرياليستي اسلامي ميتوانست اهداف و مقاصد امريكا را معنا بخشد. همزمان با اين شرايط، حملاتي كه گروههايي تندرو چون القاعده در برخي نقاط عليه امريكا و متحدانش انجام ميدادند، مفهومي جديد را وارد ادبيات سياسي ـ امنيتي غربيها به ويژه امريكا كرد كه دشمن جديد فرهنگ و تمدن غربي معرفي ميشد. اين جريان جديد، با عناويني چون «راديكاليسم اسلامي»، «بنيادگرايي اسلامي»، افراطگرايي، تندروي مذهبي و امثال آن، وارد صحنه سياسي و بينالمللي شد.
پس از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱م كه به القاعده نسبت داده ميشود، سازه گفتماني جديدي با نام «مبارزه با تروريسم» به سرکردگي امريكا در رقابت و مقابله با «راديكاليسم اسلامي» استحكام يافت. تحليل محتواي عناصر و دقايق اين گفتمان نشان ميدهد كه مصاديق آن، عمدتاً بر سرکوب جريانهاي تندرو اسلامي و تروريسم مذهبي ـ از نظر غربيها ـ اشعار دارد. در حال حاضر، بخشي از اين جبهه راديکال با رويکردهاي ضدهندي، ضدامريكايي، ضددولتي و ضدشيعي در جنوب آسيا و به ويژه پاکستان، بسيار فعال است.
پيوند رقابتهاي قوميـ فرقهاي درون پاکستان با راهبردهاي ملي و منطقهاي سرويس امنيتي(آي.اس.آي) و ارتش آن کشور و حضور گسترده نظامي امريكا در افغانستان موجب تقويت و تحرک روزافزون طيف گستردهاي از كانونهاي افراطگرايي در پاكستان شده و روحيه بيگانهستيزي و تعصب اعتقادي ـ مذهبي برخي گروههاي تندرو را به شدت برانگيخته كه همچنان در ادبيات بينالمللي به «راديكاليسم اسلامي» خطاب ميشود. در هر حال، گرايشهاي تندروانه در پاكستان پس از حوادث ۱۱ سپتامبر به شدت افزايش يافته و وضعيت پيچيدهاي را رقم زده است.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.