توضیحات
سخن ناشر
بحرين کشور کوچکي در همسايگي ايران است. اين کشور به لحاظ تاريخي و فرهنگي رابطهاي تنگاتنگ با ايران دارد. اين موضوع باعث شده که به ويژه درباره رابطه تاريخي اين کشور و چگونگي جدا شدن آن از ايران، آثار متعدي به رشته تحرير درآيد. آنچه در گذشته براي مؤلفان اهميت داشت، ابعاد تاريخي مسئله بحرين براي ايران بود.
با اين حال، با شروع تحولات خاورميانه و تسري آن به بحرين، نگاه مؤلفان به موضوع جديدي معطوف شده است. تحليل خيزشهاي انقلابي بحرين موضوع جديدي است که مؤلفان را به کنکاش فراخوانده است. با اين حال، بيشتر آثار در قالب مقاله منتشر شده و از آنجا که در حجم محدود مقاله پرداختن به ظرايف و دقايق موضوع دشوار است، طبيعي است که اين آثار از پرداختن به ابعاد و جزئيات متعدد اين موضوع ناتوان بودهاند.
موضوع ديگر آن است که تحولات بحرين ويژگيهايي دارد که آن را از تحولات مشابه خود در کشورهاي ديگر متمايز ميسازد. پررنگ بودن عامل شيعيان، طولاني شدن اين تحول در عين تبديل نشدن آن به جنگ داخلي و سکوت نهادهاي مؤثر بينالمللي و رسانهها، برخي از اين ويژگيهاي منحصربهفرد هستند. درباره ويژگي اخير، در حالي تحولات خاورميانه در کشورهايي همچون تونس، مصر، ليبي و حتي سوريه با بازتاب گسترده جهاني همراه بوده است که ناآراميهاي بحرين با سکوت رسانهاي و بيتوجهي نهادهاي مؤثر بينالمللي مواجه است و اين موضوع جاي تأمل دارد. به عنوان مثال، سازمان ملل و شوراي امنيت به سرعت در قبال تحولات سال ۲۰۱۱ ليبي واکنش نشان دادند. در ۲۲ فوريه ۲۰۱۱، مشاور دبيرکل سازمان ملل از حکومت ليبي تقاضا کرد که به مسئوليت خود در قبال شهروندان پايبند باشد. شوراي امنيت نيز به سرعت در قبال تحولات ليبي واکنش نشان داد و با استناد به ماده ۴۱ منشور ملل متحد، قطعنامه ۱۹۷۰ را صادر کرد که طي آن علاوه بر محکوم کردن اقدامات سرکوبگرايانه حاکميت، اقدامات غيرنظامي را در قبال اين کشور ضروري دانست و عضويت اين کشور از شوراي امنيت را به حالت تعليق درآورد. در فاصله کوتاهي بعد از اين قطعنامه، قطعنامه دوم به شماره ۱۹۷۳ صادر شد که در آن با استناد به دکترين «مسئوليت حمايت از غيرنظاميان» مجوز مداخله نظامي در ليبي را صادر کرد. اين در حالي است که درباره بحرين و با وجود طولاني شدن فرايند سرکوب در آن، هيچ يک از نهادهاي مؤثر بينالمللي، همچون شوراي امنيت، اقدامي صورت ندادهاند و تنها نهادهاي حقوق بشري، مثل عفو بينالملل بودهاند که به صدور بيانيه و اقدامات غيرالزامآور و بدون ضمانت اجرا متوسل شدهاند.
از طرف ديگر، براي متخصصان موضوع بحرين مسجل است که ارتباط تنگاتنگي ميان جامعه اين کشور با جامعه و فرهنگ ايران برقرار است. اين موضوع ميتواند سرنخي باشد براي ما در بررسي چرايي سکوت رسانهاي در قبال خيزش اين کشور. اما براي فهم دقيق چرايي اين سکوت نياز است ماهيت تحولات بررسي شوند. اين همان دغدغه اصلي اين اثر است. بنابراين، اين اثر ميکوشد تا با بررسي ابعاد مختلف تحولات انقلابي بحرين، به نحوي ماهيت آن را مشخص سازد که خواننده بتواند از گذر مطالعه آن خودبهخود به پاسخي مناسب براي سکوت نهادها و رسانههاي بينالمللي در قبال تحولات بحرين دست يابد.
سکوت داعيان حقوق بشر ميتواند بر ماهيت متفاوت اين تحول از تحولات مشابه در ساير کشوهاي منطقه تأکيد ورزد. به عبارت ديگر، احتمال اين موضوع زياد ميشود که تحولات بحرين در جهتي به غير از دموکراسيخواهي و اعتراض به وضعيت اقتصادي باشد، چراکه اين اصول نهتنها مخالف نظر جامعه جهاني نيستند، بلکه حمايت آن را نيز به دست خواهند آورد. به علاوه، وجود اشتراک زياد ميان جامعه بحرين و جامعه ايران احتمال اين موضوع را تقويت ميکند که تحولات بحرين در جهتي همراستا با ديدگاه جمهوري اسلامي ايران صورت پذيرد.
با توجه به اين ملاحظات، رفتهرفته به فرضيه اصلي اين کتاب نزديک ميشويم. اين فرضيه در راستاي آنچه که مقام معظم رهبري تبيين کردهاند، ميباشد. ايشان تأکيد دارند که تحولات خاورميانه «بيداري اسلامي» است. اين کتاب سعي دارد اين فرضيه را در بحرين بررسي کند. درصورت تأييد اين فرضيه، ميتوان سکوت رسانهاي غرب را به ميزان زيادي علتيابي کرد. در اين راستا، کتاب حاضر سعي دارد تا در قالب فصول زير درباره اين مسئله کنکاش کند.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.